بنده است يا آزاد؟!
روزي حضرت باب الحوائج، موسي بن جعفر عليه السلام در بغداد از درب خانه ي « بشر حافي » مي گذشت.
صداي سازها و آوازها و رقصيدن ها و شادماني ها از داخل خانه به وضوح به گوش مي رسيد و هر عابري را متوجه خود مي ساخت.
ناگهان كنيزكي از خانه بيرون آمد تا خاكروبه را خالي نمايد. امام عليه السلام از آن كنيز پرسيد:
« صاحب اين خانه عبد و بنده است يا آزاد؟ »
كنيزك گفت: « اين چه سؤالي است؟ صاحب اين خانه، آزاد و حر است. »
امام عليه السلام فرمود: « صدقت لو كان عبدا خاف من مولاه » « آري! درست گفتي! اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و اين چنين به فسق و فجور نمي پرداخت. »
كنيز به خانه برگشت.
[ صفحه 46]
« بشر » كه بر روي سفره ي شراب و صدها گناه ديگر نشسته بود پرسيد: « اي كنيز! چرا دير كردي؟ »
كنيز جريان را تعريف نمود و از سخناني كه بين او و امام عليه السلام رد و بدل گشت، بشر را آگاه نمود.
ناگهان بشر، پاي برهنه بيرون دويد و خود را به امام عليه السلام رسانيد و گريه بسيار كرد و ضمن اظهار شرمندگي، عذرخواهي فراوان نمود. [1] .
آري « بشر » مقصود امام عليه السلام را به نيكي دريافت و از اعمال زشت خويش توبه نمود و به دست ولايت تامه ي امام عليه السلام به سعادت جاوداني دنيا و آخرت نائل گشت.
از آن جا كه او هنگام توبه، پابرهنه بود، به او « بشر حافي » گفتند.
(حافي يعني پابرهنه).
[ صفحه 47]
پاورقي
[1] منهاج الكرامه في معرف الامامة، علامه ي حلي - الكني و الألقاب، محدث قمي، ج 2، ص 168.