بازگشت

تكلم به زبان حيوانات


علي بن حمزه به روايت علامه مجلسي گويد:

يك روز مردي از موالي و ياران امام كاظم عليه السلام خدمت ايشان شرفياب شد و عرض كرد:

« فدايت شوم! ميل دارم فردا صبحانه را در منزل من تناول فرمايي. »

حضرت قبول فرمود.

صبحگاه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام با او به راه افتادند. چون به منزل رسيدند امام عليه السلام بر روي تختي كه در آنجا بود جلوس فرمود.

در كنار تخت دو كبوتر نر و ماده بودند كه معلوم بود از آمدن و مشاهده ي چهره ي نوراني امام عليه السلام مسرور و خوشحالند و همهمه كنان در اطراف آن حضرت مي گرديدند و گويا سخناني مي گفتند.

صاحبخانه گفت: « فدايت شوم! اين كبوتران چه مي گويند؟! »



[ صفحه 118]



امام عليه السلام فرمود: « كبوتر نر به همسر خويش مي گويد:

اي آرام جان و اي عروس منزل من! سوگند به خدايي كه ما را آفريده، در تمامي زمين كسي عزيزتر از اين مسندنشين نيست. به خدا سوگند هيچ كس را بيش از تو دوست ندارم مگر اين فرد كه در مقابل ما و بر تخت نشسته است. » [1] .

امام عليه السلام از گفتار آن ها مشعوف و مسرور بود و لبخند مي زد. صاحبخانه عرض كرد:

« فدايت گردم، ائمه هدي زبان طيور را مي دانند؟ »

- آري

« علمنا منطق الطير و اوتينا من كل شي ء؛ » [2] .

« خداوند زبان طيور را به ما آموخته و ما زبان حيوانات را مي شناسيم و خداوند همه چيز به ما عنايت فرموده و ما بر همه چيز واقفيم ».



[ صفحه 119]




پاورقي

[1] يا سكني و يا عرسي! و الله ما علي وجه الارض احد احب الي منك ما خلا هذا القاعد علي السرير.

[2] سوره ي نمل، آيه 16.