بازگشت

مهر أنور




امشب به راستي شبم از روز بهتر است

كاندر برابرم رخ فيروز دلبر است



در شب كسي نديده عيان گردد آفتاب

جز آفتاب من كه رخش مهر أنور است



تنها نه بزم من ز جمالش فروغ يافت

كز نور روي او همه عالم منور است



پرسيد عارفي كه بگو كيست يار تو

كز عشق او تو را دل پر غم در آذر است



گفتم به او نشين و بشنو كه يار من

نور خدا و مظهر حق، عين داور است



[ صفحه 130]



هم زاده ي نبي بود و بضعه ي بتول

سبط نبي، ولي خداوند اكبر است



سر علي، مقام جلي، نور منجلي

هفتم امام، حضرت موسي بن جعفر است



از آدم و مسيح به درگاه جود او

چشم اميدشان همه چون حلقه بر در است



آدم طفيل و اصل وجود تو، زين سبب

معلوم شد كه علت غايي مؤخر است



شاها به غير صادر اول كه جد توست

عالم تمام مشتق، و ذات تو مصدر است [1] .



[ صفحه 131]




پاورقي

[1] اشعار از « ذاكر ».