بازگشت

زبان حال امام كاظم در گوشه ي زندان




بي تو گلزار جنان اي دوست زندان من است

چون تو باشي در برم، زندان گلستان من است



مونسم در كنج زندان، چون كسي جز دوست نيست

محبس تاريك هارون، باغ رضوان من است



نه انيسي دارم و نه مونسي، غير از خدا

مونسم زنجير كين و چشم گريان من است



در كجايي اي رضا! اي نور چشمانم بيا!

گر ترا مشتاق ديدار دل زار من است



نيمه شب ها در نماز و روزها در روزه ام

عشق خلاق دو عالم، حلو افطار من است



زهر هارون زد شرر، صد پاره كرد اعضاي من

خون دل باشد غذا و اشك، داروي من است



[ صفحه 137]