چشم انتظار
كمتر اي صياد! بر زندانيت بيداد كن
يا بكش اين صيد را، يا از قفس آزاد كن
گر چه دور از خانه و اهل و عيالم كرده اي
آخر اي بيدادگر! انديشه بر ميعاد كن
دختر چشم انتظارم! چشم بر راه توام
گوشه ي زندان بيا و باب خود را شاد كن
آمدي گر كنج زندان و مرا نشناختي
علت آن را سؤال از حلقه ي فولاد كن
[ صفحه 140]