نهضت آتشين
جاي آزادگان گوشه ي زندان بود
هر جنايتگري سزاي جولان بود
اين چه برنامه اي است
اين چه هنگامه اي است
زنده بادا دين اسلام (2)
غل و زنجير اگر، به دست و پاي من است
هر كجا جنبشي است، ز درس هاي من است
ريشه كن مي كنم
تخت و تاج ستم
زنده بادا دين اسلام (2)
بود اين انقلاب ز فكر زندان نشين
از سخنراني و ز نهضت آتشين
مي كنم انقلاب
راه حق انتخاب
زنده بادا دين اسلام (2)
[ صفحه 142]
كنج زندان بود، بهتر از اين زندگي
باشد اين زندگي ما همه بندگي
مي كنم سرنگون
كاخ هارون دون
زنده بادا دين اسلام(2)
گر چه زندانيم، نباشدم ننگ و عار
بلكه زندان بود، براي من افتخار
مي كنم ريشه كن
نسل قانون شكن
زنده بادا دين اسلام (2)
جرم و تقصير من، ياري از دين بود
هر كه آزاده شد، عاقبتش اين بود
من همان رهبرم
كه ز جان بگذرم
زنده بادا دين اسلام (2)
كنج زندان بود، مكان آزادگان
مسكن من بود در دل پير و جوان
مرگ بر زندگي
كه بود بندگي
زنده بادا دين اسلام (2) [1] .
پاورقي
[1] اشعار از اشعري.