بازگشت

لقب ها


لقب هايي كه براي امام كاظم عليه السلام آورده اند، عبارتند از: «كاظم، صالح، عبدصالح، صابر، امين، مأمون، طيب و سيد.» [1] .

لقب در زبان عربي به معناي شهرت و گاه معادل فاميل در زبان فارسي است و پس از اسم، نام دوم شخص است. تفاوت اسم و لقب در اين است كه غرض از گذاردن لقب، «معرفي، تكريم يا تحقير» [2] شخص است، ولي در اسم گذاري، غالباً چنين غرض هايي ملاحظه نمي شود. ويژگي مهم لقب آن است كه گاه با ملاحظه ويژگي ظاهري افراد و گاه با توجه به ويژگي هاي دروني و خلقي به اشخاص داده مي شود. [3] .

آگاهي از شرايط زماني امام موسي كاظم عليه السلام و در نظر گرفتن فشارهاي طاقت فرسايي كه بر ايشان وارد مي شد و اينكه اعطاي لقب ها با توجه به فضايل امام در آن شرايط خاص صورت پذيرفته است، كمك مي كند تا پژوهشگران به بلنداي مقام آن وارث فضيلت هاي رسول الله صلي الله عليه و آله پي ببرند.

وجه مشترك تمامي آن لقب ها، ارزشي و مدح بودن آنهاست. در حالي كه از بسياري هم عصران آن امام با لقب هاي مذموم ياد مي شد. اكنون ويژگي هاي شماري از اين لقب ها را بررسي مي كنيم.



[ صفحه 11]



1 - كاظم: معروف ترين لقب آن بزرگوار و به معناي «فرو خورنده خشم» است. تاريخ نگاران، درباره اين لقب نوشته اند: «چون بيش از حد بردبار بود و آزارندگان خود را مي بخشيد، به «كاظم» شهرت يافت». [4] .

هنگامي بزرگي اين لقب امام را درك مي كنيم كه از شرايط پيچيده عصر امام و فشارهاي همه جانبه آشكار و نهان بر آن حضرت آگاهي داشته باشيم. آن بزرگوار از سوي چند جريان زير فشار قرار داشت.

نخست، هارون الرشيد، خليفه وقت عباسي بيش از همه آن بزرگوار را مي آزرد و امام سال ها در زندان وي گرفتار بود. خود فروختگان به هارون الرشيد و دنياپرستان نيز آن حضرت را بسيار مي آزردند.

متعصبان جاهل، فريب خوردگان و توده بي خبر از مقام امام كه اندك نيز نبودند، تحت تأثير جريان سياسي حاكم، گاه جرئت جسارت و زبان درازي به امام را مي يافتند. تنها وسيله دفاعي مؤثر امام در برابر اين جريان بنيان كن، فرو بردن خشم (كظم غيظ)، بردباري و شكيبايي بود و چون بحق و آگاهانه از آن بهره برد، به «كاظم» مشهور شد.

2. صالح: صالح يا «العبد الصالح» دومين لقبي است كه براي آن امام بر شمرده اند. محمد بن طلحه از عالمان اهل سنت درباره اين لقب مي گويد: «چون خدا را فراوان عبادت مي كرد، به عبد صالح شهرت يافت.» [5] .

راز و نيازها و سجده هاي طولاني آن بزرگوار در زندان هارون حتي زشت كاران را به خود مي آورد و خدا ترس مي كرد.

3. صابر: وقتي برخي از مصيبت ها و غربت هاي امام كاظم عليه السلام را از نظر بگذرانيم و از ايستادگي بهت آور ايشان آگاه شويم، به صبر فراوان امام پي مي بريم؛ او بحق، تنديس شكيبايي و ايستادگي بود.



[ صفحه 12]



4. امين و مأمون: اين دو لقب، به امانت داري امام كاظم عليه السلام اشاره دارد.

5. طيب و پاكيزه: اين لقب گوياي طهارت و پاكيزگي ظاهري و باطني امام موسي كاظم عليه السلام است. او پاك است؛ چون از تباري است كه آيه ي تطهير در حق آنان نازل شده است؛ تباري كه به اراده الهي از هر گونه پليدي باطني مانند گناه و خطا پاك شده اند. همچنين پاك است؛ زيرا به اعتراف تاريخ نگاران در رعايت بهداشت، آرايش و آراستگي ظاهري، سر آمد همگان بود.

6. سيد: اين لقب، به هيبت، شكوه و جلال خيره كننده معنوي امام اشاره دارد.

همچنين اين لقب به تقدم امام براي خلافت و زمام داري اشاره دارد. توصيف آن حضرت با واژه ها و عبارت هايي مانند: «القدوة» [6] به معناي «امام و مقتدا» و نيز «امام من ائمة المسلمين» [7] به معناي «يكي از پيشوايان مسلمانان»، از تقدم آن امام براي امر خلافت خبر مي دهد.


پاورقي

[1] همان؛ محمد بن طلحه نصيبي، مطالب السؤول، بيروت، ام القري، 1378 هـ. ق، چ 2، ص 83؛ وسيله النجاة، ص 364؛ ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، بيروت، دارالفكر، 1327 هـ. ق، ج 10، ص 302؛ الصواعق المحرقه، ص 203؛ احمد بن علي خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417 هـ. ق، چ 1، ج 13، ص 29، يوسف ابوالحجاج المزي، تهذيب الكمال في اسماء الرجال، تحقيق: بشار عواد معروف، بيروت، مؤسسه الرسالة، 1406 هـ. ق، چ 4، ج 29، ص 43.

[2] احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفري، 1415 هـ. ق، چ 1، ص 356.

[3] علي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، زير نظر: محمد معين و سيد جعفر شهيدي، دانشگاه تهران، 1345، ج 38، ص 250، واژه «لقب».

[4] تاريخ بغداد، ج 13، ص 29؛ الصواعق المحرقه، ص 202؛ سبائك الذهب، 334؛ مطالب السؤول، ص 83. عبارت متن، از كتاب مطالب السؤول است.

[5] مطالب السؤول، ص 83.

[6] شمس الدين ذهبي، سيراعلام النبلاء، تحقيق: شعيب الارنوط و حسين اسدي، بيروت، مؤسسه الرساله، 1413 هـ. ق، چ 9، ج 6، ص 270، ح 118.

[7] منهاج السنة النبوية، ج 2، ص 124.