بازگشت

فدك


فدك، دهي در حجاز بود كه فاصله زماني آن تا مدينه، دو يا سه روز بود. اين ده از آغاز، سرزميني يهودي نشين بود و طايفه اي از يهود در آن زندگي مي كردند. با قدرت يافتن اسلام در سال هفتم هجري، به روايتي، بخشي از فدك و به روايتي، تمام فدك را با مصالحه به رسول الله صلي الله عليه و آله واگذار كردند و فدك، ملك اختصاصي آن حضرت شد. آن بزرگوار پس از مدتي آن را به فرزند عزيزش، زهرا عليهاالسلام واگذاركرد و تا زمان در گذشت رسول الله صلي الله عليه و آله، فدك در اختيار حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام بود. (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات اسماعيليان، ج 171، ص 210؛ معجم البلدان، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 4، ص 238، برگرفته از: محمدباقر صدر، فدك در تاريخ، ترجمه: محمد عابدي، صص 38 - 31).

يكي از ماجراهاي مهم سياسي ميان امام و هارون الرشيد، مشخص كردن محدوده فدك است. علامه زمخشري [1] در كتاب ربيع الابرار و نصوص الاخبار، مناظره هارون و امام موسي بن جعفر عليه السلام را درباره مشخص كردن حدود فدك چنين آورده است: «روزي هارون الرشيد به موسي كاظم عليه السلام گفت: يا اباالحسن! فدك را بپذير (يا حدود آن را مشخص كن) [2] تا به تو بر گردانم.

امام سكوت پيشه كرد تا اينكه هارون اصرار كرد. آن گاه امام فرمود: اگر بناست پس بگيرم، بايد به طور كامل و با تمام حدود باشد. هارون الرشيد گفت: مرزهاي آن كدام است؟ امام فرمود: اگر جغرافياي آن را مشخص كنم،



[ صفحه 28]



پس نخواهي داد. هارون گفت: سوگند به حق جدت رسول خدا صلي الله عليه و آله به اين خواهش عمل كن! امام فرمود: مرز اول عدن است. [از اين سخن،] رنگ رخسار هارون دگرگون (سرخ) شد و گفت: هي هي! [امام] فرمود: مرز دوم سمرقند است. چهره هارون تيره شد. سپس امام فرمود: مرز سوم آفريقاست. چهره هارون برگشت و گفت: هي هي! سپس امام فرمود: حد چهارم سيف البحر است كه در مجاورت منطقه خزر و ارمنستان قرار دارد. هارون [با خشم و ناراحتي] گفت: چيزي براي ما باقي نماند؛ بفرما [برتخت] سر جاي من بنشين! [امام] فرمود: من كه گفتم، اگر [مرزها را] به طور كامل مشخص كنم، آن را بر نمي گرداني. پس از اين گفت و گو، هارون مصمم شد تا امام را به شهادت برساند. پس يحيي خالد برمكي را مأمور اين كار كرد. [او هم امام را مسموم كرد] و پس از چند روز امام به شهادت رسيد.» [3] .

نكته در خور توجه در اين روايت، حدود جغرافيايي است كه امام براي تعيين محدوده فدك ترسيم كرده اند. امام با اين كار مي خواست به هارون گوشزد كند خلافت مسلمانان حق ايشان است. در واقع، امام كاظم عليه السلام، فدك را نمادي براي بيان اين حقيقت برگزيد آنكه باز گرداندن فدك به امام هفتم، اعتراف هارون الرشيد به اين موضوع است كه امام كاظم عليه السلام را فرزند و وارث حضرت زهرا عليهاالسلام مي داند.


پاورقي

[1] محمود بن عمر، مكني به ابوالقاسم، ملقب به جارالله و مشهور به زمخشري است. مذهب وي حنفي معتزلي (معجم المطبوعات العربيه، ج 1، ص 973) و به قولي، شافعي بود (اسماعيل پاشا بغدادي، هدية العارفين في اسماء المؤلفين و آثار مصنفين، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا، ج 2، ص 403). از داعيان و مبلغان اعتزال و به قولي از سران اعتزال در زمان خويش بود. احمد بن محمد ابن خلكان، و فيات الاعيان و انباء الزمان، تحقيق: احسان عباس، قم، شريف الرضي، ج 5، ص 168.) در 467 هـ. ق در روستاي زمخشر از توابع خوارزم زاده شد و در سال 538 هـ. ق در جرجانيه خوارزم ديده از جهان فرو بست. (الاعلام، ج 7، ص 178.) ابن سمعاني گفته است: «در دانش ادبيات به كمال رسيد و در نسب شناسي، علامه بود.» (علامه سيوطي، طبقات المفسرين، تدوين: ابن سعد، بيروت، دارصادر، ص 104، ش 127).

[2] در بعضي نسخه ها، به جاي «خذ»، «حد» با حاء و دال آمده است و اين، با موضوع مناظره كه مشخص كردن حدود فدك است و نيز با عبارت هاي بعدي سازگارتر است.

[3] محمود بن عمر زمخشري، ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، پژوهش: سليم النعيمي، قم شريف رضي 1410 هـ. ق، چ 1، افست شده از روي نسخه اداره اوقاف عراق، ص 315.