بازگشت

جذب نيروهاي اردوگاه دشمن


ماجراي ديگر، انقلاب روحي خواهر سندي بن شاهك بر اثر آشنايي با امام است. نوشته اند كه وقتي امام كاظم عليه السلام نزد سندي بن شاهك زنداني بود، خواهرش از وي خواست مسئوليت زندان باني امام به او سپرده شود. ابن شاهك با درخواست خواهرش موافقت كرد و او را زندان بان امام كرد. زماني نگذشت كه امام كاخ هاي باوري هاي دروغين آن زن را از ريشه فرو پاشاند و او شيفته بزرگواري امام شد.

خطيب بغدادي مي نويسد: «عمار بن ابان گويد: وقتي ابوالحسن موسي بن جعفر عليه السلام نزد سندي بن شاهك زنداني بود، خواهرش كه زني خادمه بود، از او درخواست كرد زندانبان امام شود. سندي با درخواست او



[ صفحه 56]



موافقت كرد. [از آن پس] او عهده دار خدمت گزاري امام در زندان شد. بنا بر حكايت آن زن، وقتي [امام] نماز عشا را ادا مي كرد، تا نيمه هاي شب به ذكر و دعا مي پرداخت. آنگاه نماز شب مي خواند تا اينكه سپيده دم نماز صبح مي گزارد و پس از آن تا طلوع آفتاب ذكر مي گفت. پس از آن تا چاشت مي نشست. آن گاه مسواك مي زد، غذا مي خورد و سپس تا اذان ظهر مي خوابيد. هنگام ظهر بيدار مي شد، وضو مي ساخت و تا نماز عصر مشغول نماز خواندن بود. سپس رو به قبله ذكر مي گفت تا نماز مغرب. آنگاه نمازهاي مستحبي بين مغرب و عشا را به جاي مي آورد. اين برنامه هميشگي او بود. از آن پس، خواهر سندي پيوسته مي گفت: ناكام باد مردمي كه خار راه او گشتند.» [1] .


پاورقي

[1] تاريخ بغداد، ج 13، ص 32؛ سيرالأعلام النبلاء، ج 6، ص 18.