بازگشت

نجات ابن يقطين


علي بن يقين در دربار هارون الرشيد كار مي كرد، ولي از پيروان و دوستان امام كاظم عليه السلام بود. او همواره به صورت محرمانه با حضرت نامه نگاري مي كرد



[ صفحه 62]



و به دور از چشم هارون، براي امام در مدينه، ماليات و هداياي نفيس مي فرستاد. روزي هارون به علي، خلعت هاي فاخري بخشيد كه از جمله آنها، پارچه اي زربافت و گران قيمت بود. آن پارچه، مخصوص پادشاهان بود. ولي به سبب شدت علاقه و احترام، آن را به علي بن يقين هديه كرد. علي آن هديه ها را به همراه هدايايي ديگر به خدمت امام فرستاد و امام نيز تمام هدايا را پذيرفت، ولي آن پارچه را برگرداند و در نامه اي، به حفظ آن سفارش فراوان فرمود.

پس از مدتي، علي يكي از زيردستان خود را تنبيه كرد. او نيز به دربار هارون گزارش داد كه علي بن يقين از دوستان و پيروان امام موسي كاظم عليه السلام است؛ براي وي ماليات و هداياي گران قيمت مي فرستد و پارچه مخصوص كه چندي پيش هارون به او هديه كرده بود، از آن جمله است.

اطرافيان، اين مطلب را به هارون گزارش كردند و هارون گفت: اگر پارچه را براي موسي بن جعفر عليه السلام فرستاده باشد، بي ترديد، از دوستان و پيروان اوست. بي درنگ، علي بن يقطين را خواست و گفت: آن پارچه خلعتي اكنون كجاست؟ گفت: عطرآگين كرده و داخل صندوق نهاده ام. هر بامداد آن را بر چشم و سر مي مالم و دوباره در همان جا قرار مي دهم. هارون گفت: آن را حاضر كن! و او كسي را با دادن نشاني مأمور كرد تا صندوق را بياورد. وقتي آن شخص صندوق را آورد، در صندوق را باز كردند و آن پارچه، با همان ويژگي ها داخل صندوق قرار داشت. هارون خوشحال شد و علي را نوازش كرد. سپس دستور داد خبرچين را به قتل رسانند. [1] .



[ صفحه 63]




پاورقي

[1] الفصول المهمه، ص 218؛ وسيلة الخادم الي المخدوم، ص 196؛ كشف الغمه، ج 2، ص 224.