بازگشت

علم غيب


نخست به چند نكته توجه نماييد.

1 - اين باور حق بر همگان شفاف است كه آگاهي از غيب مختص ذات باري تعالي است. عالم الغيب و الشهادة، [1] ، عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول [2] ، اگر ديگران بهره اي از آگاهي گذشته و آينده دارند، به تعليم الهي است. در آثار ديني دانستن علم غيب در عين حال كه از آن خداست به ديگران هم نسبت داده شده است. مانند كساني كه مورد رضاي خداي سبحان باشند، اگر خدا بخواهد وي را، از غيب آگاه مي سازد. كه در آيه فرمود: الا من ارتضي من رسول. نتيجه اين مقدمه اين است كه علم غيب ديگران به خواست و تعليم خداست.

2 - مقدمه ديگر اين كه در برخي آثار ديني آگاهي پيامبران و امامان نسبت به شريعت و دين آسماني بسيار شفاف است كه آنان به قيمت خصوصيات ديني و احكام به طور كافي آگاه هستند. فرض صحيح ندارد كه پيامبر و يا امام نسبت به دين و شريعت حيطه مسؤوليت خويش ناآگاه باشد.



[ صفحه 50]



3 - آگاهي پيامبران و امامان در موضوعات خارجي گذشته و آينده و نيز امور روزمره زندگي شان چگونه است؟ آيا به همه چيز در همه زمان (پيش از امامت و بعد از امامت) آگاهند؟ آيا اگر اين گونه است ابراهيم خليل عليه السلام مي دانست كه كارد سر فرزندش اسماعيل را نخواهد بريد! و يا اميرالمؤمنين عليه السلام در ليلة المبيت مي دانست اتفاقي براي وي نمي افتد؟ اگر اين گونه است اين موارد فضيلت به حساب نخواهند آمد!

نمي توان گفت كه اين دوران اميرالمؤمنين پيش از امامت بوده است، در آن زمان از علوم غيبي آگاه نبوده اند. زيرا علم و آگاهي برترين فضيلت به شمار مي رود. فضايل و شايستگي هاي پيامبر و امام مربوط به دوران امامت آنان نمي شود. علم و تقوا و عصمت آنان در تمام دوران زندگي آنان است. اين فضايل پايه و اساس منصب نبوت و امامت مي باشند. يعني پايه منصب ها، فضايل و حقايق وجودي آنان است. بر همين اساس رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در مورد علي بن ابي طالب عليه السلام پيش از دوران امامتش اين گونه سخن مي گويد: هر چيزي از سروش غيب من مي شنوم، علي تو نيز مي شنوي و آنچه من مي بينم، تو نيز مي بيني، و انك تسمع ما اسمع و تري ما اري الا انك لست بنبي. [3] .

در روايات در مورد علم امامان معصوم عليهم السلام اين گونه آمده است كه هرگاه بخواهند و صلاح باشد، خداي سبحان آنان را از هر چيز آگاه مي سازد. امام صادق عليه السلام: ان الامام اذا شاء ان يعلم اعلم، و نيز، ان الامام اذا شاء ان يعلم اعلم. [4] .



[ صفحه 51]



4 - نكته ي چهارم اين كه مسموميت ها در بسياري موارد با اكراه شكل گرفته است. مانند مورد امام كاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام و.. اگر بقيه موارد اين گونه نباشد.

بر اين اساس مي توان نتيجه گرفت نوشيدن زهر توسط امامان يا بازگشت به مقدم سوم دارد، همانند ليلة المبيت اميرالمؤمنين عليه السلام و يا به مقدمه چهارم بازگشت دارد كه مأموران، آنان را اكراه بر نوشيدن سم نمودند. اگر امام سم را نمي نوشيد به طرز ديگري، فجيع تر كشته مي شدند. اينك شرح اين نكته در مورد امام موسي كاظم عليه السلام.


پاورقي

[1] جمعه، 8؛ حشر، 22.

[2] جن، 26 و 27.

[3] نهج البلاغه، خطبه 192، ص 223.

[4] اصول كافي، كتاب الحجة، باب ان الائمة عليهم السلام اذا شاؤوا ان يعلموا...