بازگشت

پرستش خدا


در پرستش امام كاظم عليه السلام مي نگارند: هو اعبد اهل زمانه، عابدترين فرد بود. نافله شب را مي خواند آنگاه نماز صبح را مي خواند. تا نزديك طلوع خورشيد در سجده به سر مي برد. آن قدر از خوف خدا گريه مي كرد كه محاسنش تر مي شد. از طلوع خورشيد تا زوال ظهر در سجده بود. [1] .

شب را با نماز و قرائت قرآن زنده مي داشت. از محراب روي بر نمي تابيد. [2] آن قدر در سجده مي ماند كه همانند لباسي كه در گوشه اي افتاده باشد، مي نماياند. هنگام نماز اعضاي بدنش مي لرزيد و اشكش جاري بود. در شب مشغول نماز با خشوع و ناله و گريه تا به صبح بود. [3] در سجده اين ذكر را بسيار بر زبان جاري مي كرد: الهي عظم الذنب من عبدك، فليحسن العفو من عندك. [4] ربيع بن يونس وزير هارون مي گويد ده سال وي را از طلوع خورشيد



[ صفحه 69]



تا زوال ظهر در سجده مي ديدم. [5] (اين سخن دليل بر اين نكته نيز مي باشد كه حضرت هماره سخت تحت مراقبت حكومت بوده است.) حضرت در اتاقي كه تنها يك حصير داشت نماز مي خواند، فاذا ليس في البيت كان يصلي فيه الاخصفة. [6] .

در هنگام نماز آن مقدار خشوع و حضور قلب داشت كه وقتي از مقابلش رفت و آمد مي شد به هيچ چيز جز خدا توجه نداشت و فرمود: ان الذي كنت اصلي له كان اقرب الي منهم. [7] «آن كه من براي وي نماز مي خوانم از همه نزديك تر است».

شب را تا طلوع فجر در نماز و سجده همانند لباسي كه در گوشه اي افتاده باشد، بود. آنگاه نماز صبح مي خواند و تا طلوع خورشيد در حال تعقيب نماز. بعد از طلوع خورشيد تا زوال همواره در سجده و بعد از آن هم بدون احتياج به تجديد وضو سجده و نماز خويش را ادامه مي داد. [8] با اين گونه عبادت حضرت همانند جدش زين العابدين عليه السلام، زيبنده ي لقب هاي زيبايي مانند «زين المتهجدين» مي باشد. [9] .

اين موارد برخي از شرح حال عبادت و پرستش امام كاظم عليه السلام است. اگر انديشه عترت شفاف و زلال در توحيد است رفتار عبادي عترت نيز اين گونه اسوه است. عترت شاخص هاي همانند موسي بن جعفر عليه السلام دارد كه اين گونه خدا را پرستش مي نمايد و اين گونه در بندگي پيش مي تازد. عترت در



[ صفحه 70]



پرستش اوج بندگي و قله و كمال بندگي را فتح مي نمايد و بالندگي را پديدار مي سازد.

عبادت، بندگي و بالندگي را بايد از عترت آموخت كه با حضور قلب و با خشوع، شب را تا به صبح در نماز و تهجد است. بلكه تمام شبانه روز را در زندان و غير زندان به ذكر و نام و ياد خدا سپري مي نمايد. اين گونه بندگي آن بالندگي و اوج را در پي خواهد داشت كه اسوه و سالار و سردار عترت علي عليه السلام فرمود: هيج تيزپروازي به بلنداي اوج من نمي رسد، و ينهدر عني السيل و لا يرقي الي الطير. [10] تيزپروازي و اوج در ملكوت پايه در اساس بندگي و پرستش و شب زنده داري دارد. آري عترت در انديشه و رفتار، در بندگي و بالندگي اين گونه الگوي همگان است.


پاورقي

[1] الارشاد، ج 2، ص 231؛ تاريخ بغداد، ج 13، ص 33؛ نور الابصار، ج 2، ص 110.

[2] اعلام الوري، ص 311.

[3] كشف الغمة، ج 3، ص 22.

[4] الارشاد، ج 2، ص 231، مناقب، ج 4، ص 343، تاريخ بغداد، ج 13، ص 29.

[5] بحار، ج 48، ص 100.

[6] قرب الاسناد، ص 310؛ بحار، ج 48، ص 100.

[7] فروع كافي، ج 3، ص 279؛ بحار، ج 48، ص 171.

[8] روضةالواعظين، ص 216.

[9] اعلام الهداية، ج 9، ص 28.

[10] نهج البلاغه، خ 3، ص 9.