بازگشت

اشك چشم


خشوع بنده برابر عظمت خدا صعود وي را به دنبال دارد. انسان هنگامي كه خود را در برابر عظمت معبود بي نهايت ناتوان مي بيند، هنگامي كه خويش را در بندگي معبود مقصر مي بيند كه از عهده بندگي و پرستش بر نيامده است، هماره خود را بدهكار دانسته و گناهكار مي بيند. به معبود و مولاي خود حق مي دهد كه بنده استحقاق عقوبت دارد. بنده تقصير كار است. هر مقدار هم پرستش و عبادت كند حق بندگي به جا نياورده است.

اين گونه ديدگاه از بنده، خويشتن را طلبكار خدا نمي پندارد و در برابر خدا فروتن و خاضع مي شود. اين ديدگاه بنده را به درگاه خداي سبحان روانه مي كند. از عظمت خدا و از تقصير خويشتن عذر به درگاه مي برد و به درگاه وي انابه كند. نگران خوف و خطرهايي كه در اثر رفتار خويش در پيش رو دارد، باشد و به درگاه خدا و معبود خويش گريه و ناله كند و اشك چشمش جاري شود. در اين راستا هر مقدار ديدن شفاف تر و بردش بيشتر باشد، عظمت معبود را بهتر در مي يابد. خوف و خطرها را بهتر درك مي كند؛ گريه و انابه اش بيشتر مي شود. بدين خاطر فرزانگان بيشتر در انديشه و از ديگران بيشتر لرزان و از عاقبت خويش بيشتر هراسانند.



[ صفحه 73]



امام كاظم عليه السلام و كان يبكي من خشية الله حتي تخضل لحيته بالدموع. [1] «آن مقدار گريه مي نمود كه محاسنش با اشك هايش تر مي شد.» يصلي و اعضاؤه تضطرب و دموعه تجري. [2] «در هنگام نماز بدنش مي لرزيد و اشك هايش جاري مي شد».


پاورقي

[1] الارشاد، ج 2، ص 231.

[2] اعلام الوري، ص 37؛ كشف الغمة، ج 3، ص 21.