بازگشت

امام ملك، امام ملكوت


اين باور حق همه مسلمانان است كه انسان در مسير تكامل به مرحله اي مي رسد كه مي تواند در نظام تكوين و خلقت الهي دخالت و تصرف كند. مرده را زنده كند، بيمار را شفا دهد، از دل سنگ آب بجوشاند، دريا را به دو نيم تقسيم كند، كوه را از جا بر كند و مانند چتر بالاي سر مردم قرار دهد. اين ها همان معجزات و كراماتي است كه بخشي از آنها را قرآن كلام صادق در مورد انبياي گذشته بازگو مي نمايد.



[ صفحه 77]



امام كه جانشين پيامبر است و در روح تكامل خويش با پيامبر تفاوت ندارد، همانند پيامبر مي تواند كرامت و معجزه پديدار سازد. اين باور اختصاصي هيچ فرقه اي از فرق مسلمانان نيست. بلكه يك باور صحيح و همگاني همه فرق است. دغدغه ي در آن، ترديد در ضروريات و انكار واقعيات است كه چنين فردي مطرود جامع مسلمانان مي باشد.

بر اين اساس ايجاد پديده هاي خارق العاده به دست پيامبران و امامان يك باور صحيح است. زندگي پيامبران و نيز پيامبر اعظم اسلام و جانشينان به حق وي نيز از اين فضيلت بهره ور مي باشند. تا جايي كه صلاح باشد براي توجه ديگران اعجاز و پديده ي خارق العاده پديدار مي سازند.

در زندگي امام كاظم عليه السلام نيز همانند ساير امامان معصوم عليهم السلام از اين گونه دخالت ها فراوان پديدار شده است. به گونه اي كه وي در نظام هستي آن گونه راحت دخالت و تصرف مي نمايد كه عقول ديگران را در اين راستا حيران مي سازد. به تعبير محمد بن طلحه كراماته تحار منها العقول. [1] به نمونه هايي از اين پديده ها را كه توسط امام ملك و امام ملكوت كه دستي در ملكوت الهي دارد، صورت پذيرفته، مي پردازيم. همان ملكوتي كه اختيارش به دست خداست، بيده ملكوت كل شي ء [2] ؛ ليكن به هر كس به مقداري كه صلاح باشد اذن مي دهد. زيرا كه امام معصوم عليه السلام امام ملك و امام ملكوت است.



[ صفحه 78]



1 - أعمش مي گويد موسي بن جعفر عليه السلام به درختي كه خشك بود دست كشيد؛ سبز شد، برگ آورد، حضرت از ميوه هاي آن چيد به من داد، فمسا بيده فأورقت ثم اجتني منها ثمرا و اطعمني. [3] .

2 - هارون درنده را وارد زنداني نمود كه امام كاظم عليه السلام در آنجا زنداني بود تا به امام آسيب برساند. درنده در كنار امام قرار گرفت و دم جنبانيد و به امام كاظم عليه السلام از شر رساندن پناه برد، فجعلت تلوذ به و تبصبص و تدعوا له بالامامة تعوذ من شر. [4] آنگاه امام دعايي طولاني را خواند و درندگان هيچ گونه آسيبي به وي نرساندند. چند جمله از دعاي امام عليه السلام اين گونه است... فآويت الي ركن شديد... جمت آذانهم عن استماع كلامي و عميت ابصارهم عن رؤيتي، يا متفضل تفضل علي بالامن و السلامة من الاعداء و حل بيني و بينهم بالملائكة الغلاظ الشداد... اللهم انت ملاذي فبك ألوذ و انت معاذي فبك أعوذ... و من يتوكل علي الله فهو حسبه لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. [5] «من به پناهگاه امن پناه برده ام گوش هاي آنان از شنيدن كلام من كر و چشمانشان از ديدن من كور، اي خداي كريم بر من امنيت و سلامتي از دشمن عطا كن و فرشتگان خشن و عذاب را ميان من و آنان حايل قرار بده، خدايا تو پناهگاهي و به تو پناه مي برم هر كس به خدا توكل كند خدا وي را كفايت مي كند هيچ قدرت و قوتي جز قدرت خداي بلند مرتبه و بزرگ وجود ندارد».



[ صفحه 79]



3 - حماد بن عيسي مي گويد از موسي بن جعفر عليه السلام خواستم دعا كند خدا خانه بزرگ و همسر خوب و فرزندان خوب و خدمت گزار به من عطا كند و پنجاه بار حج نصيب من كند. امام كاظم عليه السلام همين دعا را كرد و من اكنون تمام حاجت هايم برآورده شده و تاكنون چهل و هشت بار حج مشرف شده ام. راوي اضافه مي كند وي بعد از اين سال دو نوبت ديگر حج انجام داد. سال بعد نيز عزم حج كرد در هنگامي كه غسل احرام انجام مي داد غرق شد و رحلت كرد. [6] .

4 - امام كاظم عليه السلام در سفر به سوي حج در منزل «زباله» هنگامي كه خواست از چاه آب بكشد ظرف به درون چاه افتاد. آنگاه آب چاه بالا آمد و امام از آن آب استفاده كرد و فرمود خدايا هنگام تشنگي ام تو سيرابم ساختي و هنگام گرسنگي و نيازم به طعام، تو طعام فراهم ساختي، أنت ربي اذا ظمئت الي الماء و قوتي اذا أردت الطعاما. [7] .

5 - مهدي عباسي هنگامي كه امام را از مدينه فرا خواند و زنداني كرد در خواب اميرالمؤمنين علي عليه السلام را ديد كه اين آيه را براي وي قرائت مي كند: فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم. [8] «آيا بر اين پنداريد كه هنگامي كه قدرت و سلطه پيدا كرديد چگونه در زمين تباهي پديد مي آوريد و از ارحام خويش مي بريد.» فورا ربيع را خواست و امام را آزاد ساخت و با احترام امام را به منزلش باز گرداند. [9] .



[ صفحه 80]



6 - احمد بن محمد مي گويد با امام كاظم عليه السلام در حياط منزل نشسته بوديم كه گنجشكي آمد، شروع به جيك جيك كردن نمود. امام پرسيد مي فهمي چه مي گويد! گفتم خدا و پيامبر و ولي و ولي امر خدا بهتر مي دانند. امام فرمود: مي گويد ماري عزم جوجه هاي من در داخل اتاق نموده است، استمداد مي كند. به همراه امام به آنجا رفتيم، ماري كه در آنجا در حركت بود ديديم و خطر را از جوجه هاي وي دفع كرديم. [10] .

7 - فردي از خراسان خدمت امام كاظم عليه السلام آمد، شروع كرد به عربي با حضرت سخن بگويد. امام در جواب به فارسي جواب وي را داد. وي از فارسي سخن گفتن امام شگفت انگيز شد. امام فرمود زبان هيچ شخصي بر امام نامفهوم نيست و زبان هيچ پرنده و هيچ موجودي بر امام پنهان نمي باشد، ان الامام لا يخفي عليه كلام احد من الناس و لا منطق الطير و لا كلام شي ء من فيه روح. [11] .

8 - گاو شيردهي كه تنها وسيله تأمين زندگي يك زن با بچه هايش بوده مي ميرد. امام كاظم عليه السلام دعا مي كند خداي سبحان گاو را زنده مي نمايد. آن زن كه از اعجاز امام شگفت انگيز شده بود فرياد مي زند عيسي بن مريم و رب الكعبة. [12] .

9 - هارون مجلسي آراست و ساحران را دعوت كرد تا در مجلس وي امام كاظم عليه السلام را شرمنده كنند! هنگامي كه ساحر سحر خود را انجام داده و



[ صفحه 81]



هارون هم در اوج قهقهه بود، امام به تصوير شير كه در پرده نقش بسته بود امر كرد ساحر را ببلعد و اين گونه شد! هارون و اطرافيانش از وحشت غش كردند و به رو افتادند. هنگامي كه به هوش آمدند در مورد جان خود دست به دامن امام شدند و نيز از امام خواستند تا آن ساحر را به صورت اولش برگرداند. [13] .

10 - بعد از امام صادق عليه السلام فرزندش عبدالله به ناحق ادعاي امامت مي نمود. روزي كه وي به منزل امام كاظم عليه السلام آمده بود عده اي از بزرگان هم بودند. امام موسي بن جعفر عليه السلام دستور دار هيزم انبوهي شعله ور ساختند. آنگاه امام با لباس هايش در وسط آتش انبوه نشست سپس بيرون آمد لباس هايش را تكاند در كنار جمع نشست. پس از آن عبدالله برادرش را فرمود اگر تو راست مي گويي امام هستي برخيز درون آتش برو! عبدالله در حالي كه رنگش دگرگون شده بود برخاست از خانه امام كاظم عليه السلام بيرون رفت. [14] آري گلستان شدن آتش به فرزند فاطمه عليهاالسلام آسان ترين كرامت وي است.


پاورقي

[1] مطالب السؤول، ج 2، ص 120.

[2] يس، 83.

[3] دلائل الامامة، ص 155.

[4] همان.

[5] بحار، ج 91، ص 331.

[6] همان، 160.

[7] كشف الغمة، ج 3، ص 7؛ صفوة الصفوة، ج 2، ص 125؛ تذكرة الخواص، ص 437.

[8] محمد، 22.

[9] كشف الغمة، ج 3، ص 6.

[10] دلائل الامامة،ص 170.

[11] اعلام الوري، ص 306؛ كشف الغمة، ج 3، ص 18.

[12] اصول كافي، باب مولد أبي الحسن موسي بن جعفر عليه السلام حديث 6.

[13] القطرة، ج 1، ص 370.

[14] القطرة، ج 2، ص 400.