بازگشت

بردباري، كاظم


در معاشرت با ديگران هماره برخوردهايي كه سبب تضييع حقوق افراد باشد مشاهده مي گردد. بسياري از افراد جامعه رفتاري ناهنجار دارند و از رعايت حقوق ديگران غفلت دارند. البته گروه ديگري از افراد نيز وجود دارند كه تلاش دارند به حقوق خويش آگاه بوده و رعايت حقوق ديگران بنمايند. اين گروه بر اين باورند كه در برخوردهاي اجتماعي حقي از ديگري ناديده انگاشته نشود، در عين حالي كه تلاش دارند حق خويش را نيز كاملا استيفا نمايند.



[ صفحه 88]



اما گروه سومي بر اين باورند كه افزون بر اين كه بايد حقوق ديگران رعايت شود بلكه حق خويش بايد ناديده انگاشته شود و از حقوق خويش نيز بايد گذشت شود تا روابط اجتماعي استوارتر و قوي تر شود. به يقين گروه سوم از بردباري و تحمل برتر بهره مند هستند. اينان با روحيه قوي و سترگي كه ساخته اند تا آن مرحله از تحمل و بردباري رسيده اند كه هماره گذشت را در نظر مي گيرند، هماره ناهنجاري هاي ديگران را تحمل مي نمايند و گستاخي هاي ديگران را با رأفت و ادب پاسخ مي دهند.

اين روحيه تأثيرگذاري به سزايي در ايجاد روابط و معاشرت نيك با ديگران دارد. اين روش مورد ستايش قرآن و عترت است كه در ساختار اجتماعي جامعه پايه هاي ايماني و اخلاقي با شالوده مستحكم بنيان نهاده اند، و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة. [1] «در حالي كه خود نيازمند هستند ديگران را بر خويش بر مي گزينند».

قرآن در اين راستا مي فرمايد: بدي و ناهنجاري ديگران را با نيكي و رأفت پاسخ دهيد كه پيامد اين روش دوستي و صميميت فوق العاده است. و اگر بين شما و طرف مقابل هم نامهرباني بوده اين برخورد باعث گردش و تبديل نامهرباني به مهرباني مي گردد، ادفع بالتي هي أحسن فاذا الذي بينك و بينه عداوة كانه ولي حميم. [2] «ناهنجاري ها را با نيكي پاسخ دهيد آنگاه بين شما و هر كسي كه دشمن بوده بر دوستي و صميميت گردش كند.» رهنمود اين آيه



[ صفحه 89]



اين است كه اگر بدي و ناهنجاري ديگري را با نيكي پاسخ دهيد، دشمني را از بين برده اي و دشمني را تبديل به دوستي نموده اي.

آنگاه پيام اين رهنمود و روش اين خواهد بود كه در جامعه دشمني ها از بين برود و دشمني تبديل به دوستي مي گردد. يعني از ديدگاه قرآن تلاش اين نيست كه دشمن را از پاي در آورد، بلكه دشمني بايد ريشه كن شود و دشمن تبديل به دوست شود. اين رهنمود قرآن است. آنگاه قرآن در ادامه سخن به اين نكته مهم مي پردازد كه به اين مرحله تنها افراد بردبار و صبرپيشه دست مي يابند، و ما يلقيها الا الذين صبروا. [3] .

پيام ديگر اين آيه حلم و بردباري است. بردباري كه ارزش هاي زيباي انساني، عفو و گذشت را در جامعه مستقر مي سازد. ثمره اين پايداري صميميت و همدلي افراد جامعه است. ميوه شيرين آن شهدي است كه كام هاي تلخ را شاداب مي سازد.

اينك رفتار عترت اين حقيقت را تجلي مي بخشد. عترت كه عدل و همتاي قرآن است. عترت كه قرآن متمثل است، اين ارزش ها را مستقر و پايدار مي سازد. شاخصي از عترت، موسي بن جعفر عليه السلام، آن مقدار در اين افق پيش مي تازد و آن مقدار ناملايمات و ناهنجاري ها را با دوستي و مهرباني پاسخ مي دهد، آن مقدار به بدي ها به نيكي جواب مي دهد كه به صفت و لقب زيباي «كاظم» ملقب مي شود.

كاظم يعني كسي كه غيظ و غضب خويش فرو مي نشاند. كسي كه جرعه تلخ را گوارا مي نوشد. غيظ و غضب و تلخي ها گواراترين جرعه وي



[ صفحه 90]



مي شود. كه امام كاظم عليه السلام مصداق روشن و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس [4] ، «فرو برندگان خشم و عفو كنندگان مردم» مي باشد. البته خاستگاه اين روحيه و اين اخلاق و اين ارزش بردباري و حلم فرد است. اگر بردباري نباشد توان تحمل ديگران و ناهنجاري ها نخواهد بود. استقرار صميميت ميوه شيرين بردباري است كه درخت طيبه و پاك عترت پر ثمرترين اين درخت هاست.

موسي بن جعفر عليه السلام به همين صفت و اخلاق كاظم ناميده شده است، سمي الكاظم لما كظمه من الغيظ. [5] ... و كان يكظم غيظه... فسمي الكاظم. [6] .

شخص ناهنجاري در مدينه تا آن حد امام كاظم عليه السلام را آزار مي رساند كه همراهان امام از امام اجازه خواستند تا وي را به قتل برسانند. امام با پيشنهاد آنان موافقت نكرد و سراغ محل كار وي را گرفت. گفتند در مزرعه اي بيرون مدينه است. امام در محل كار وي به مزرعه مراجعه كرد. در آنجا هم رفتارهاي زشت از آن فرد سر زد. ليكن امام با احسان و نيكي در برابر زشتي هاي وي آنگونه محبت وي را فراهم آورد كه وي به دست و پاي حضرت افتاد. وي هنگامي كه به شهر و مسجد برگشت امام كاظم عليه السلام را در مسجد ديد و شناخت امامت وي را نيز باور نمود و گفت، الله اعلم حيث يجعل



[ صفحه 91]



رسالته، [7] «خدا آگاه است كه مسؤوليت هايش (مانند نبوت و امامت) را به چه كسي واگذار نمايد». [8] .

امام كاظم عليه السلام سوار بر مركب خويش از طرف كوه مروه مي آمد. ابن هياج شخصي را وادار ساخت برود افسار مركب امام را بگيرد و ادعا كند كه از من است! وي نيز اين مأموريت را انجام داد. امام از مركب پياده شده و به غلامان خويش فرمود زين آن را برداريد مركب را به ايشان واگذار كنيد. ابن هياج شخص را وادار ساخت زين را هم ادعا كند. امام فرمود اين ادعا دروغ آشكار است. زين، از محمد بن علي است و مركب را هم ما خريداري نموده بويدم، اما تو خود مي داني و خدا. [9] .

امام به راحتي از مشاجره و اثبات ادعاي خويش در مورد مركب صرف نظر مي كند و وي را به خدا واگذار مي نمايد. زندگي حضرت سراسر از اين نمونه رفتارهاست كه به راحتي از حقوق خويش صرف نظر مي كند. ناهنجاري هاي طرف مقابل را با بردباري تحمل مي نمايد.


پاورقي

[1] حشر، 9.

[2] فصلت، 34.

[3] فصلت، 35.

[4] آل عمران، 134.

[5] مناقب،ج 4، ص 348.

[6] علل الشرايع، ج 2، ص 375؛ معاني الاخبار، ص 65.

[7] انعام، 124.

[8] اعلام الوري، ص 307.

[9] فروع كافي، ج 8، (الروضة)، ص 86.