بازگشت

تقيه


تقيه، يعني پنهان نمودن ايمان و عقيده با اظهار رفتاري ناهماهنگ. تقيه يك تاكتيك براي حراست از عقيده حق مي باشد. در برابر تقيه نفاق است كه منافق با رفتاري هماهنگ با ايمان، كفر خويش را پنهان مي سازد.



[ صفحه 111]



قرآن اين روش را براي حراست از ايمان تأييد مي نمايد. در داستان عمار ياسر كه وي را اكراه بر بيزاري از عقيده توحيدي خويش و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نمودند! وي در حالي كه قلبش مؤمن بود با زبان اظهار بيزاري جست، عمار از رفتار خويش نگران شد به حضور رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و ماجرا را در ميان گذاشت. آيه نازل شد كه ايمان عمار آسيب نديده است و چون به رفتارش اكراه شده بود مشكل ساز نبوده است، الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان. [1] نيز در مورد ديگر فرمود: الا ان تتقوا منهم تقاة. [2] در قرآن با اين موضع گيري رفتار تقيه اي كه منطبق بر معيارهاي عقلاني نيز مي باشد، تأييد مي شود.

رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نيز اين رفتار را مي پسندد. جانشينان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم امامان معصوم عليهم السلام نيز در انديشه و رفتار از اين روش بهره بردند. زيرا تقيه تنها در برابر رفتارهاي ناهنجار كفار نمي باشد. بلكه در ميان جمع مسلمانان كه عقيده هاي متفاوت وجود دارد نيز اين روش و موضع گيري صحيح مي تواند باشد. بر اين اساس مشاهده مي شود كه امام باقر عليه السلام فرمودند: التقية من ديني و دين آبائي؛ [3] «تقيه روش من و پدران من مي باشد.» امام صادق عليه السلام فرمودند: ان التقية جنة المؤمن؛ [4] «تقيه سپر دفاعي مؤمن است».

اينك امام كاظم عليه السلام به علي بن يقطين تقيه مي آموزد. علي بن يقطين از شيعيان و ياران خاص امام كاظم عليه السلام است. در عين حال در دربار هارون الرشيد



[ صفحه 112]



وزير نيز مي باشد. وي به دستور امام راه گشاي بسياري از امور شيعه در دربار عباسيان بود. هارون نيز در صدد بود از اعتقاد و تشيع وي سندي به كف آورد تا وي را مورد عتاب و بازخواست قرار دهد.

در جمع خصوصي شيعيان در مورد چگونه وضو گرفتن اختلاف رأي پيش آمد. علي بن يقين به امام كاظم عليه السلام نامه نوشت و از امام شيوه وضو صحيح را سؤال نمود. امام در جواب نامه وي دستور العمل وضو را همانند وضوي اهل سنت نگاشت. علي بن يقطين از جواب امام شگفت زده شد. ليكن با خود گفت دستور امام بدون حكمت نيست، طبق دستور امام حتي در درون منزل خويش همانند اهل سنت وضو مي گرفت.

در نزد هارون بسيار سعايت و خبرچيني مي شد كه علي بن يقطين شيعه از پيروان امام كاظم عليه السلام است. هارون براي اطمينان از عقيده وزيرش به صورت پنهاني فردي از غلامان خويش را مأمور ساخت تا مراقب وضو گرفتن علي بن يقطين در اندرون خانه وي باشد و به هارون گزارش كند كه وي همانند شيعيان وضو مي گيرد، يا همانند اهل سنت. خود هارون نيز به صورت پنهاني وضو گرفتن علي بن يقطين را زير نظر گرفت. علي بن يقطين براي وضو گرفتن در درون خانه به دور از ديد نامحرمان وضو مي گرفت. هارون وضو گرفتن علي بن يقطين را از پشت ديوار زير نظر مي گيرد، هنگامي كه مي بيند علي بن يقطين همانند اهل سنت وضو مي گيرد، همان جا فرياد مي كشد كه خبرچين ها دروغ گفته اند؛ تو از شيعيان و پيروان موسي بن جعفر نيستي. هنگامي كه اين حالت برطرف مي شود امام به علي بن يقطين مي نگارد اكنون همان گونه كه خدا دستور داده است وضو بگيرد. [5] .



[ صفحه 113]



هارون روزي علي بن يقطين را مورد عنايت خاص قرار داده و هداياي فراواني به وي مي دهد. در ميان آن هدايا لباس مخصوص درباريان مزين به طلا و گران قيمت وجود داشت. علي بن يقطين كه علاقه شديد به حضرت داشت اين هديه فاخر را توسط غلامي به خدمت امام كاظم عليه السلام فرستاد. امام كاظم عليه السلام هديه را گرفت، ليكن در فرصت مناسب هديه را برگرداند و به علي بن يقطين سفارش كرد كه آن را نزد خودش نگه دارد و رد نكند. علي بن يقطين از برگرداندن هديه ناراحت مي شود، ليكن هديه را نگه مي دارد. آنگاه علي بن يقطين در اثر مسائلي آن غلام را بيرون مي كند. اين غلام كه از تشيع علي بن يقطين آگاه بود و مي دانست كه وي اموال و خمس شيعيان را به امام كاظم عليه السلام مي رساند و آن هديه مخصوص را هم خودش به نزد امام كاظم عليه السلام برده بود، به نزد هارون رفت و در حق علي بن يقطين فضولي كرد.

هارون علي بن يقطين را براي امتحان خواست. وي به بهانه هايي آن هديه مخصوص را طلب نمود. از علي بن يقطين پرسيد آن هديه را چه كردي؟ وي گفت آن هديه چون هديه مخصوص خليفه بود عطرآگين نموده ام در بقچه اي در خانه گذاشته ام و هر از گاهي به عنوان تبرك آن را باز مي كنم و نگاه مي كنم و دوباره به جاي خودش بر مي گردانم. هارون گفت باز گردان! علي بن يقطين به يكي از غلامانش دستور داد به منزل رفته و در فلان اتاق و فلان جا هديه مخصوص را به خدمت خليفه بياورد. خادم نيز رفت و آن بقچه را آورد و هارون همان گونه كه علي بن يقطين گزارش كرده بود، مشاهده كرد. غيض و غضبش فرو نشست و جايزه ديگري نيز به علي بن يقطين داد و دستور داد آن غلام فضول را هزار تازيانه بزنند كه وقتي پانصد



[ صفحه 114]



تازيانه را نوش جان كرد به درك واصل شد. هارون گفت از اين پس هيچ گزارش خلافي را در حق تو نخواهم پذيرفت. [6] .

بر اين اساس تقيه يك روش صحيح در برابر مخالفين است و اختصاص به تقيه در برابر كفار هم ندارد، كه برخي اهل سنت بر آن باورند. آري اين دستور العمل امام كاظم عليه السلام به يار وفادارش علي بن يقطين است و آن هم عاقبت فضولي آن غلام نگون بخت!


پاورقي

[1] نحل، 106.

[2] آل عمران، 28.

[3] اصول كافي، باب التقية، ح 12.

[4] همان، ح 14.

[5] الارشاد، ج 2، ص 228؛ اعلام الوري، ص 305.

[6] الارشاد، ج 2، ص 227؛ روضة الواعظين، ص 214؛ كشف الغمة، ج 3، ص 18، اعلام الوري، ص 304؛ فصول المهمة، ج 2، ص 947.