بازگشت

نشانه هاي امام


شرايط و ويژگي هاي امام معصوم از قرآن و گفتار رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه اطهار عليهم السلام به دست مي آيد. امام بايد از گناه معصوم باشد. امام بايد از اشتباه مصون باشد. امام بايد فردي آراسته به اخلاق حسنه باشد. امام بايد فردي وارسته از اخلاق ناپسند باشد. امام بايد مردمي و همراه و همگام با مردم و از مردم باشد. امام بايد از عيوب و بيماري هاي نفرت انگيز مصون باشد. امام را خدا و پيامبر بايد معرفي كنند.



[ صفحه 117]



آنگاه امام كاظم عليه السلام شرايط ديگر امام را توضيح مي دهد: امام را امام پيشين بايد معرفي كند. امام بايد از آينده بتواند خبر دهد. امام بايد پاسخ گوي تمام سؤال هاي مردم باشد. امام بايد به همه زبان هاي مردم آشنا باشد، و يكلم الناس بكل لسان. [1] .

آنگاه امام كاظم عليه السلام مي افزايد: امام بايد فردي برجسته از ديگران باشد حتي كودكي وي نيز با ديگران متفاوت است. اگر ديگران در كودكي به بازي مي پردازند و يا بزرگ ها نيز در دوران كامل سالي و سال مندي به همان دوران كودكي باقي مي مانند! و به بازي و بازيچه مي پردازند! امام اين گونه نيست. امام حتي دوران كودكي خويش را به بازي و كارهاي بيهوده صرف نمي كند.

صفوان جمال مي گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم بعد از شما منصب امامت به چه كسي واگذار مي شود، حضرت در پاسخ فرمودند: صاحب اين منصب كسي است كه كار لهوي و نيز بازي نمي كند، صاحب هذا الامر لا يلهو و لا يلعب. آنگاه ابوالحسن در حالي كه كودكي بود وارد شد و به همراه خود گوسفندي داشت كه به گوسفند مي گفت، اسجدي لربك، «بر خداي خود سجده كن». آنگاه امام صادق عليه السلام وي را در آغوش گرفت و فرمود پدر و مادرم فداي كسي كه كار لهو و لعب و بازي انجام نمي دهد، بابي و امي من لا يلهو و لا يلعب. [2] .



[ صفحه 118]



از اين سخن امام صادق عليه السلام شرط والاي ديگر منصب امامت آشكار مي شود. صاحب اين منصب حتي در دوران كودكي به بازي نمي پردازد. اين شرايط و ويژگي ها بعد از امام صادق عليه السلام در فردي فرزانه چون موسي بن جعفر عليه السلام شكل گرفته است.

اين سخن با برخي شواهد تاريخي كه حسنين در دوران كودكي در كوچه همراه بچه هاي ديگر بودند، فطفر الصبي ههنا... [3] ؛ در چالش و تضاد نيست. زيراه همراه بچه ها ديگر بودن لزوما به معناي مشاركت در بازي هاي بيهوده و هدر دادن عمر نمي باشد.


پاورقي

[1] دلائل الامامة، ص 166؛ روضةالواعظين، 213.

[2] الارشاد، ج 2، ص 219.

[3] مستدرك الوسائل، ج 15، ص 171.