بازگشت

بزم هارون


مناسب است برخي رفتارهاي مدعي خلافت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را مورد توجه قرار دهيم تا با روحيات حاكمان عباسي به ويژه معاصرين امام كاظم عليه السلام بهتر آشنا شويم.

هارون به يكي از كنيزان زيبا چهره پدرش چشم دوخته بود. هنگامي كه از وي طلب كامجويي نمود، وي گفت من چون منكوحه پدرت هستم بر تو روا نيستم. هارون براي تأمين خواهش هاي نفساني خويش، به دنبال قاضي ابويوسف (شاگرد ابوحنيفه) مفتي درباري فرستاد و موضوع را با وي در ميان گذاشت. مفتي دربار نيز براي تأمين خواسته هاي هارون گفت از كجا اين كنيز راست مي گويد كه پدر تو با وي همبستر شده باشد، دروغ مي گويد. هارون كه از فتواي وي به وجد آمده بود، وي را مورد ستايش قرار داده و از كنيز پدر كامجويي نمود و احكام ديني و لا تنكحوا ما نكح آبائكم [1] را زير پا نهاد؛ كه منكوحه پدر بر پسر چه همسر و چه كنيز حرام است. [2] .



[ صفحه 159]



آنگاه ابو يوسف را مشمول لطف ملوكانه قرار داد. [3] البته اين گونه فتواها، اين گونه تشويق ها را نيز در پي دارند. همين ابويوسف هنگامي كه طبق درخواست مادر هارون بر وفق ميل خيزران فتوا داد، مورد عنايت ويژه خيزران قرار گرفت و جام طلايي و نقره ها و غلامان و مركب هاي فراوان نصيب وي شد. [4] هارون با كنيز ديگري پيش از استبراء (عده كنيز) همبستر مي شود. [5] .

هادي برادر هارون كنيز زيبارويي داشت كه هميشه نگران اين بود كه بعد از وي برادرش هارون آن كنيز را تصاحب كند. ميان آن دو پيمان محكم برقرار شد تا اين كار اتفاق نيافتد. ليكن بعد از مرگ برادر، وي را تصاحب كرد و هنگامي كه كنيز پيمان را يادآوري نمود، هارون گفت من كفاره هر دو را مي پردازم. [6] .

هارون از ميان دو هزار كنيز دربار، سيصد كنيز زيبا را برگزيده بود كه در بزم وي مي نواختند. [7] وي از ميان صد نوع آهنگ موسيقي سه نوع را برگزيده بود كه وي را بيش از بقيه موسيقي ها به طرب مي آورده است. [8] هارون از ميان آوازه خوان ها سه نفر به نام هاي سحر، ضياء، و خنث را برگزيده بود كه به اعتراف وي افسار و عنان وي را به دست گرفته بودند.



ملك الثلاث الانسات عناني

و حللن من قلبي بكل مكان [9] .





[ صفحه 160]



هارون هنگامي كه «هيلانه» كنيز زيبارويش مرد، در مرگ وي آن گونه اندوهناك شد كه مرثيه سرود: زندگي ام با مرگ وي از دست نهاده شده است.



فارغت عيشي حين فارقتها

فما ابالي كيف ما كانا [10] .



آري، خليفه مسلمانان عنانش را اين گونه به دست خنياگران و خواهش هاي نفساني سپرده است.


پاورقي

[1] نساء، 22.

[2] تحرير الوسيلة، ج 2، ص 278، مسئله 8.

[3] تاريخ الخلفاء، ص 349.

[4] مروج الذهب، ج 3، ص 340.

[5] تاريخ الخلفاء، ص 349.

[6] البدايه و النهايه، ج 10، ص 175 و 176.

[7] التمدن الاسلامي، ج 5، ص 118، نقل از تحليلي از زندگي امام كاظم عليه السلام، ج 2، ص 51.

[8] الآغاني، ج 1، ص 42، تحليلي از زندگي امام كاظم عليه السلام، ج 2، ص 51.

[9] البداية و النهاية، ج 10، ص 238.

[10] تاريخ الخلفاء، ص 353، البداية و النهاية، ج 10، ص 176.