بازگشت

صحبت كردن به زبان حبشي


علي بن ابي حمزه مي گويد: نزد امام كاظم عليه السلام نشسته بوديم كه تعداد سي غلام كه آنها را از حبشه براي حضرت خريده بودند، وارد شدند. يكي از آنها زيبا سخن مي گفت و امام كاظم عليه السلام با زبان خودش جوابش را مي گفت. از سخن گفتن امام كاظم عليه السلام خيلي متعجب شدند چون خيال مي كردند كه حضرت زبان آنها را نمي داند.

حضرت به آن غلام فرمود: «من به تو پولي مي دهم و تو به هر يك از آنان، سي درهم بده.»

سپس از محضر امام كاظم عليه السلام خارج شدند در حالي كه عده اي از آنان به هم مي گفتند: «او به زبان ما، فصيح تر و بهتر از ما صحبت مي كرد و اين نعمتي است كه خداوند بر ما ارزاني نموده است.»

وقتي غلامان رفتند، من عرض كردم: «اي فرزند رسول خدا! من ديدم كه شما به زبان آنها صحبت مي كرديد.»

حضرت فرمود: «آري».

عرض كردم: «چرا به يكي از آنها بيشتر توجه فرموديد و او را مأمور كاري كرديد؟»

فرمود: «آري به او گفتم تا با يارانش خوبي كند و به هر يك از آنان، ماهي سي درهم بدهد. وقتي آن غلام با من صحبت كرد، متوجه شدم كه او از همه ي آنها داناتر است و چون بزرگ زاده بود، او را مسؤل آنها قرار دادم و سفارش آنها را به او نمودم. علاوه بر اين او جوان صادقي بود.»



[ صفحه 26]



سپس حضرت فرمود: «گويا تو از سخن گفتن من به زبان حبشي ها تعجب كرده اي؟»

گفتم: «به خدا قسم آري.»

حضرت فرمود: «تعجب نكن، آنچه را كه بر تو پوشيده است و نمي داني، شگفت آورتر است از آنچه كه اكنون ديدي و شنيدي، و نسبت آن مثل قطره است بر دريا.

اگر پرنده اي با منقار خود، قطره اي از دريا را بر دارد، آيا چيزي از آن كم مي شود؟!

امام مانند درياي بيكران است و شگفتي هاي آن بيشتر از عجايب درياست و تمام شدني نيست.» [1] .



[ صفحه 27]




پاورقي

[1] بحارالانوار ج 48.