بازگشت

عبادت


شناخت ويژه ي آن گرامي از خداوند و انس روحي وي با پروردگار بزرگ و نورانيت ذاتي وي كه ويژه ي امامان پاك است، همه او را به عبادتي گرم و راز و نيازي عاشقانه با خدا سوق مي داد. وي عبادت را همان سان كه خداوند در قرآن به عنوان غايت آفرينش شناسانده است، مي دانست و به هنگام فراغت از كارهاي اجتماعي، هيچ كاري را همسنگ آن قرار نمي داد. هنگامي كه به دستور هارون به زندان افتاد، چنين فرمود:

اللهم اني طالما كنت اسالك ان تفرغني لعبادتك و قد استجبت مني فلك الحمد علي ذلك. [1] .

خداوندگارا، چه بسيار مدت مي بود كه از تو مي خواستم مرا براي عبادت خويش، فراغت دهي، اينك دعايم را به اجابت رساندي، پس تو را بر اين سپاس مي گويم.

اين جمله، شدت اشتغال به كارهاي اجتماعي آن بزرگوار را در ايامي كه به زندان نيفتاده بودند، نيز مي رساند. هنگامي كه آن امام در زندان ربيع بود، هارون گاهي روي بامي كه مشرف به زندان امام بود، مي رفت و به داخل زندان نگاه مي كرد. هر بار مي ديد كه چيزي چون لباسي در گوشه ي زندان افكنده اند، و از جاي نمي جنبد. يكبار پرسيد، آن لباس از آن كيست؟ربيع گفت:لباس نيست، موسي بن جعفر است كه اغلب در حالت سجود و عبادت پروردگار زمين را بوسه مي زند.

هارون گفت براستي كه او از عباد بني هاشم است.

ربيع پرسيد:پس چرا دستور مي دهي كه در زندان بر او بسيار سخت بگيرند.

گفت:هيهات، چاره اي جز اين نيست!! [2] .

يكبار، هارون كنيزي ماه چهره را به عنوان خدمتكاري آن گرامي فرستاد و در باطن بدين قصد كه اگر امام بدو تمايلي نشان دادند، از اين طريق دست به تبليغاتي عليه آن گرامي بزند. امام به آورنده ي دخترك گفت شما به اين هديه ها دلبسته ايد و بدان ها مي نازيد، من به اين هديه و امثال آن نيازي ندارم. هارون خشمگين شد و دستور داد كه كنيز را به زندان ببر و به امام بگو، ما تو را با رضايت خود تو به زندان نيفكنده ايم. (يعني ماندن اين كنيز هم بستگي به رضايت تو ندارد).

چيزي نگذشت كه جاسوسان هارون كه مامور گزارش ارتباطات كنيز با امام بودند به هارون خبر بردند كه كنيزك، بيشتر اوقات در حال سجده است. هارون گفت به خدا سوگند، موسي بن جعفر او را افسون كرده است...

كنيز را خواست و از او باز خواست كرد اما كنيزك جز نكويي از امام نگفت. هارون به مامور خود دستور داد كه كنيز را نزد خويش نگه دارد و با كسي چيزي از اين ماجرا نگويد. كنيزك پيوسته در عبادت بود تا چند روز پيش از وفات امام از دنيا رفت. [3] .

آن گرامي اين دعا را بسيار مي خواند:

اللهم اني اسالك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب

خداوندگارا، از تو آسايش هنگام مرگ و گذشت و بخشايش هنگام حساب را مي طلبم. [4] .

قرآن را بسيار خوش مي خواند، چندان كه هر كس صداي او را مي شنيد، مي گريست مردم مدينه به وي «زين المتهجدين» يعني آذين شب زنده داران لقب داده بودند. [5] .


پاورقي

[1] حياة الامام ج 1 ص 140- ارشاد مفيد ص 281 با كمي تفاوت.

[2] حياة الامام موسي بن جعفر ج 1- ص 140- ارشاد مفيد ص 281 با اندك تفاوت.

[3] مناقب ابن شهر آشوب چاپ قم ج 4 ص 297 نقل به اختصار.

[4] ارشاد مفيد ص 277.

[5] ارشاد مفيد ص 279.