بازگشت

امام كاظم و نماز


كمال الدين محمد بن طلحه شافعي در حق او فرموده: اوست امام كبير القدر عظيم الشأن، كثير التهجد، مجد در اجتهاد، و مشهور به عبادات، مواظب بر طاعات، مشهور به كرامات، شب را به روز مي آورد به سجده و قيام، و روز را به آخر مي رسانيد به تصدق و صيام، و به سبب بسياري حلمش و گذشتن از جرم تقصيركنندگان در حقش كاظم خوانده شد، جزا مي داد كسي را كه بدي كرده بود به او با احسان به او و كسي را كه جنايتي بر او وارد آورده به عفو از او، و به جهت كثرت عبادتش ناميده شد به عبد صالح، و معروف شده در عراق به «باب الحوائج الي الله» زيرا، كه هر كه متوسل به آن جناب شده به حاجت خود رسيده [1] حضرت امام موسي بن جعفر (عليه السلام) عابدترين اهل زمان خود و اَفقه از همه و سخي تر و گرامي تر بود، روايت شده كه شبها براي نوافل شب برمي خاست، و پيوسته نماز مي گذاشت، تا نماز صبح و چون فرض صبح را ادا مي كرد، تعقيب مي خواند تا طلوع آفتاب، پس براي خدا سجده مي كرد و پيوسته در سجود و تحميد بود و سر بر نمي داشت تا نزديكي زوال و اين دعا را بسيار مي گفت:«اللهم اني أسئلك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب» و مكرر مي كرد اين را. [2] .

خطيب بغدادي كه از اعاظم اهل سنت و موثقين از مورخين و قدماي ايشان است، گفته كه موسي بن جعفر (عليه السلام) را عبد الصالح مي گفتند، از شدت عبادت و كوشش و اجتهادش، و گفته، روايت شده است كه آن حضرت داخل مسجد پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شد و به سجده رفت. در اول شب، شنيدند كه پيوسته مي گويد: «عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك»، يعني، گناه بنده تو بزرگ است، پس بخشش از جانب تو نيكو است. و اين را مكرر گفت تا داخل صبح شد. [3] .

و در خبري كه از مأمون نقل شده در ورود حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) بر هارون الرشيد، مأمون گفته: «اذ دخل شيخ مسخد قد نهكته (خ ل) العبادة، كانه شن بال قد كلم السجود وجهه و انفه»، يعني: وارد شد بر پدرم پيرمردي كه صورتش از بيداري شب و عبادت زرد ورم دار شده بود، و عبادت او را رنجور و لاغر كرده بود به حدي كه مانند مشك پوسيده شده بود، و كثرت سجده صورت و بيني او را مجروح كرده بود، و در صلوات بر آن حضرت در وصف آن جناب گفته شده: «حليف السجده الطويله و الدموع الغزيره.». [4] .


پاورقي

[1] منتهي الآمال / ج 2 / باب نهم / فصل دوم / 122 و 123.

[2] منتهي الآمال / ج 2 / باب نهم / فصل دوم / 123.

[3] عوالم / ج 21 / 186.

[4] منتهي الآمال / ج 2 / باب نهم / فصل دوم / 123.