بازگشت

عبادت


2- عبدالله قروي از پدرش نقل كرده گويد: محضر فضل بن ربيع رفتم، او در پشت بام نشسته بود، گفت: نزديك بيا، نزديك رفتم تا محاذي او شدم، گفت: به آن اتاق نگاه كن، نگاه كردم، گفت: چه چيز مي بيني؟ گفتم: يك لباس كه به زمين انداخته اند. گفت: دقت كن، بدقت نگاه كردم، گفتم: مردي را مي بينم كه در حال سجده است.

گفت: او را مي شناسي؟ گفتم: نه، گفت: او مولاي تو است، گفتم: مولاي من كيست؟ گفت: خود را به ناداني مي زني؟! گفتم: نه، ولي براي خود مولايي نمي شناسم. گفت: اين ابوالحسن موسي بن جعفر است، من شب و روز حال او را زير نظر دارم، او را هميشه در اين حال يافته ام، او نماز صبح را مي خواند، تا طلوع آفتاب به تعقيب مي نشيند، بعد سر به سجده مي گذارد تا ظهر مي رسد، به بعضي از خدمتكاران زندان گفته است چون ظهر شود او را خبر كند. وقتي كه غلام، اعلام ظهر مي كند، برخاسته بدون وضو شروع به نماز مي كند، از آن مي دانم كه در سجده نخوابيده است [1] .


پاورقي

[1] بحار: ج 48 ص 210.