بازگشت

صفات ظاهري و باطني و اخلاق آن حضرت


حضرت كاظم (عليه السلام) داراي قامتي معتدل بود.

صورتش نوراني و گندمگون و رنگ مويش سياه و انبوه بود.

بدن شريفش از زيادي عبادت ضعيف شد، ولي همچنان روحي قوي و قلبي تابناك داشت.

امام كاظم به تصديق همه مورخان، به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است.

موسي بن جعفر از عبادت و سختكوشي به عبد صالح معروف و در سخاوت و بخشندگي مانند نياكان بزرگوار خود بود.

بدره هاي (كيسه هاي) سيصد ديناري و چهارصد ديناري و دو هزار ديناري مي آورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي كرد.

از حضرت موسي كاظم روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام صادق عليه السلام) پيوسته من را به سخاوت داشتن و كرم كردن سفارش مي كرد.

امام (عليه السلام) با آن كرم و بزرگواري و بخشندگي خود لباس خشن بر تن مي كرد، چنانكه نقل كرده اند: امام بسيار خشن پوش و روستايي لباس بود و اين خود نشان ديگري است از بلندي روح و صفاي باطن و بي اعتنايي آن امام به زرق و برق هاي گول زننده دنيا.

امام موسي كاظم (عليه السلام) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه ومهربان بود.

هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود، و پنهان و آشكار به آنها كمك مي كرد.

برخي از فقراي مدينه او را شناخته بودند اما بعضي - پس از تبعيد حضرت از مدينه به بغداد - به كرم و بزرگواريش پي بردند و آن وجود عزيز را شناختند.

امام كاظم (عليه السلام) به تلاوت قرآن مجيد انس زيادي داشت.

قرآن را با صدايي حزين و خوش تلاوت مي كرد.

آن چنان كه مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد مي آمدند و از روي شوق و رقت گريه مي كردند.

بدخواهاني بودند كه آن حضرت و اجداد گراميش را - روي در روي - بد مي گفتند و سخناني دور از ادب به زبان مي راندند، ولي آن حضرت با بردباري و شكيبايي با آنها روبرو مي شد، و حتي گاهي با احسان آنها را به صلاح مي آورد، و تنبيه مي فرمود.

تاريخ، برخي از اين صحنه ها را در خود نگه داشته است، لقب كاظم از همين جا پيدا شد؛ كاظم يعني: نگهدارنده و فروخورنده خشم.

اين رفتار در برابر كسي يا كساني بوده كه از روي جهالت و ناداني يا به تحريك دشمنان به اين كارهاي زشت و دور از ادب دست مي زدند.

رفتار حكيمانه و صبورانه آن حضرت (عليه السلام) كم كم بر آنان حقانيت خاندان عصمت و اهل بيت (عليهم السلام) را روشن مي ساخت، اما آنجا كه پاي گفتن كلمه حق - در برابر سلطان و خليفه ستمگري - پيش مي آمد، امام كاظم (عليه السلام) مي فرمود: قل الحق و لو كان فيه هلاكك؛ يعني: حق را بگو اگرچه آن حقگويي موجب هلاك تو باشد. ارزش والاي حق به اندازه اي است كه بايد افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند.

در فروتني - مانند صفات شايسته ديگر خود - نمونه بود. با فقرا مي نشست و از بينوايان دلجويي ميكرد. بنده را با آزاد مساوي مي دانست و مي فرمود همه، فرزندان آدم و آفريده هاي خداييم.

از ابوحنيفه نقل شده است كه گفت: او را در كودكي ديدم و از او پرسشهايي كردم چنان پاسخ داد كه گويي از سرچشمه ولايت سيراب شده است.

به راستي امام موسي بن جعفر (عليه السلام) فقيهي دانا و توانا و متكلمي مقتدر و زبردست بود.

محمد بن نعمان نيز مي گويد: موسي بن جعفر را دريايي بي پايان ديدم كه مي جوشيد و مي خروشيد و بذرهاي دانش به هر سو مي پراكند.