بازگشت

پايان بخش


در پايان اين بخش به اشعاري غرا و برخي از سفارشهاي امام كاظم مي پردازيم.

اديب عالي قدر عبدالباقي عمري در مدح امام كاظم عليه السلام مي گويد:



خلعنا نفوسا قبل خلع نعالنا

غداة حللنا مرقدا منك مأنوسا



و ليس علينا من جناح نجعلها

لأنك بالوادي المقدس يا موسي



آنگاه كه بامدادان به سوي حرم با صفاي تو رو آوريم؛ پيش از آن كه كفشهايمان را بكنيم جانهايمان از قالب تهي مي كنيم.

و براي ما بالي نيست كه آن را (از باب تواضع) فرود آوريم؛ چرا كه وجود تو اي موسي! در وادي مقدس است.

باز در مديحه ي ديگري گويد:



لذو استجر متوسلا

ان ضاق أمرك أو تعسر



بأبي الرضا جدا لجواد

محمد موسي بن جعفر عليهم السلام



آنگاه كه در كارت گره افتاد و امر به تو سخت شد؛

به پدر بزرگوار امام رضا عليه السلام و جد امام جواد عليه السلام يعني حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام پناهنده و به آن بزرگوار متوسل شو!

باز در سروده ي ديگري گويد:



أيا ابن النبي المصطفي و ابن صنوه

علي و يابن الطهر سيدة النسا



لئن كان موسي قد تقدس في طوي

فأنت الذي واديه فيه تقدسا



اي فرزند محمد مصطفي صلي الله عليه وآله وسلم و برادرش علي مرتضي عليه السلام! و اي فرزند پاك بانوي بانوان حضرت زهرا عليهاالسلام!

اگر موسي پيامبر عليه السلام در وادي «طوي» پاك و مقدس گرديد، تو كسي هستي كه وادي تو از وجود تو پاك و مقدس گشت.

وي در حضور نديم بك افندي چنين مي سرايد:



سمي الكليم أتاك النديم

بصدق الصميم و قلب سليم



تقبل دعاه وابلغ مناه

و احسن قراه فأنت الكريم



بحق النبي و حق الوصي

أبيك ولي العلي العظيم



اي همنام موسي كليم؛ نديم با نيتي خالص و دلي سالم به محضرت آمده است.

دعاي او را پذيرفته و به آرزويش برسان، و خوب از او مهمان نوازي كن كه تو بزرگواري.

به حق پيامبر و به حق جانشين او كه پدر بزرگوار تو و ولي خداي والا و بزرگ است.

از جمله ي معجزات امام كاظم عليه السلام آن است كه ابن الغار بغدادي سروده است كه:



و له معجز القليب فسل عنه

رواة الحديث بالنقل تخبر



ولدي السجن حين أبدي الي السجن

قولا في السجن والأمر مشهر



ثم يوم الفصاد حتي أتي الآسي

اليه فرده و هو يذعر



ثم نادي آمنت بالله لاغير

و أن الامام موسي بن جعفر عليهماالسلام



و اذكر الطائر الذي جاء بالصك

اليه من الامام و بشر



و لقد قدموا اليه طعاما

فيه مستلمح أباه و أنكر



و تجافي عنه و قال حرام

أكل هذا فكيف تعرف منكر



و اذكر الفتيان أيضا ففيهما

فضله أذهل العقول و أبهر



عند ذاك استقال من مذهب

كان يوالي أصحابه و تغير [1] .



او داراي شگفتي هايي است؛ از جمله معجزه اي در مورد آن چاه كهن دارد كه قصه آن را از راويان حديث بپرس تا تو را آگاه نمايند.

او در زندان نيز شگفتي دارد كه آنگاه كه آن سخن را در ميان زندانيان آشكار نمود و اين اعجاز نيز مشهور است.

آنگاه كه روز فصد و رگ زني بود، وقتي طبيب نزد او در حالي كه مي ترسيد عقب نشست.

سپس فرياد زد: من فقط به خداي منان ايمان آوردم و همانا تو امام و پيشوا هستي اي موسي بن جعفر!

و يادآور آن پرنده اي را كه با نامه اي از سوي امام عليه السلام آمد و به او مژده داد در اعجاز ديگري طعامي به آن حضرت آوردند كه نگاهي به آن نموده و آن را رد كرد.

و از آن دور شد و گفت: خوردن اين حرام است، پس چگونه منكر شناخته مي شود؟

و به يادآور معجزه اي كه در مورد آن دو جوان بود، كه چنان فضيلتي است عقل ها را پريشان و مبهوت مي سازد.

در اين هنگام بود كه از مذهب خويش - كه يارانش را دوست مي داشت - دست برداشت و از نظر اعتقادي دگرگون شد.

اينك ابياتي را كه در نزد خاصان از ارادتمندان امام كاظم عليه السلام مشهور و مجرب است كه هر گاه كسي را حاجتي باشد، اين اشعار را بنويسد و به سوي بارگاه باصفاي آن حضرت برود و براي استشفاع و قضاي حوائج اين اشعار را در داخل ضريح مطهر بياندازد:



لم تزل للأنام تحسن صنعا

و تجير الذي أتاك و ترعي



و اذا ضاقت الفضاء بي ذرعي

يا سمي الكليم جئتك اسمعي



والهوي مركبي وحبك زادي



أنت غيث للمجد بين ولولا

فيض جدويكم الوجود اضمحلا



قسما بالذي تعالي وجلا

ليس تقضي لنا الحوائج الا



عند باب الرجا جد الجواد عليهماالسلام



تو همواره براي مردم، نيكي و احسان مي نمايي؛ و هر كس به تو رو آورد تو پناهش مي دهي.

و آنگاه كه از هر سو عرصه بر من تنگ شود، اي همنام موسي كليم! به سوي تو مي شتابم.

در حالي كه سوار بر مركب عشق بود و دوستي ره توشه ي من است.

تو باران رحمت براي دل هاي تفديده هستي كه اگر فيض بي انتهاي شما نبود عالم وجود از هم مي پاشيد.

سوگند سوگند به خدايي كه تعالي و بزرگ است! هيچ جا حاجات من برآورده نمي شود؛

جز در خانه اميد جد بزرگوار امام جواد عليه السلام.

سفارش امام كاظم عليه السلام به فرزندانش: در كتاب «كشف الغمه» آمده:

روايت شده است:

روزي امام كاظم عليه السلام فرزندانش را خواست و به آنها فرمود:

يا بني! اني موصيكم بوصية فمن حفظها لم يضع معها، ان أتاكم آت فأسمعكم في الأذن اليمني مكروها، ثم تحول الي الاذن اليسري فاعتذر و قال: لم أقل شيئا فاقبل عذره.

اي فرزندانم! من شما را به وصيتي سفارش مي كنم كه اگر كسي آن را حفظ كرده و بدان عمل نمايد ضايع نخواهد شد و آن اين كه: هر گاه كسي آمد و بر گوش راست شما سخنان ناپسندي گفت، آ نگاه برگشت و در گوش چپ شما عذرخواهي نمود، و گفت: من چيزي نگفتم، عذر او را بپذيريد. [2] .

پندي سودمند از امام كاظم عليه السلام:

روايت شده است: روزي هارون الرشيد لعنه الله به امام كاظم عليه السلام نوشت: مرا با پندي مختصر موعظه كن! حضرت در پاسخ وي نوشت:

ما من شي ء تراه عينك الا و فيه موعظة.

هيچ چيز نيست كه چشمانت آن را مي بيند جز آن كه در آن پند و اندرزي است. [3] .


پاورقي

[1] المناقب: 4 / 304 و 305، بحارالأنوار:48 / 79 ح 101.

[2] كشف الغمة: 2 / 218.

[3] امالي شيخ صدوق: 599 ح 8 مجلس 76، بحارالأنوار: 78 / 319 ح 2.