بازگشت
حوزه علميه بغداد


دوره اول




بعد از عصر امام صادق(ع) بيشتر ائمه به بغداد قدم گذارده و چندي در آنجا توقف كرده اند كه البته امام كاظم و امام جواد - عليهما السلام - در همان جا نيز به شهادت رسيده و دفن گرديده اند.


با افزوده شدن بر سابقه تاريخي بغداد تجمع شيعيان در اين شهر بيشتر گرديد تا اينكه در قرن سوم و چهارم و پنجم هجري مركز عمده شيعيان شد و دانشمندان آن سامان رياست مطلق شيعيان را بر عهده گرفتند كه «نواب اربعه» از آن جملهاند.


حضرت امام كاظم(ع) بعد از شهادت پدر گراميشان حضرت امام صادق(ع) راه وي را ادامه داد و به نشر معارف الهي پرداخت چنانكه علما و دانشمندان بزرگي از فقها محدثان، متكلمان و عرفا در مكتب موسوي(ع) درس دين آموختند و با قرآن و سنت آشنا گشتند استاد عزيز الله عطاردي رقم روايان حديث ايشان را 638 نفر ميداند.


امام كاظم(ع) در عصري ميزيست كه عقايد انحرافي ترويج ميشد و برخي از متكلمان در تفسير ايات قرآني و صفات الهي به گمراهي افتاده بودند مساله تجسيم، جبر و تفويض، انكار عذاب قبر و معاد جسماني از جمله مواردي بود كه در ميان مردم منتشر شده بود امام براي مقابله با انديشه اي انحرافي با گفت و گوه اي علمي و مباحث عميق و برهاني خويش راه مبارزه را در پيش گرفتند و اين بدان معني نبود كه امام كاظم(ع) باب عقل را مسدود نمايند و انسان را از تفكر و تعقل باز دارند بلكه روش امام پيروي از روش قرآن كريم بود همان گونه كه قرآن براي عقل و عقلا و علم و علما احترام قايل بود ايشان نيز با زبان قرآن و با سلوك قرآني اصحاب خويش رابه تعقل و تفكر ميخواند وصاياي ايشان به هشام بن حكم سيره علمي و تفكر قرآني آن حضرت را روشن ميدارد ايشان ميفرمايند: «خداوند تبارك و تعالي در قرآن اهل عقل و تفكر را بشارت داده و فرموده است آن بندگان مرا كه سخنان را گوش كنند و از بهترين آنها پيروي نمانيد بشارت ده اينها كساني هستند كه خداوند هدايتشان كرده و اينان خردمندان ميباشند.»


امام كاظم(ع) علاوه بر سلوك علمي و ترغيب دانشجويان مكتبش به تعقل و تفكر آنان را با سلوك عملي نيز آشنا يساخت شناسايي مراحل سلوك عملي نيز با براهين قرآني همراه است وي متواضع ترين مردم را خردمندترين آنها ميشمارد و دنيا را به دريايي ژرف شبيه ميكند كه كشتي آن بايد تقوي باشد و بارش ايمان، بادبانش توكل ناخدايش عقل، راهنمايش علم و سكانش صبر.»


امام كاظم(ع) به تربيت شيعيان و آموزش آنان اكتفا نميكند و فقه و حديث و كلام و تفسير را به گونه اي خشك كه تنها جنبه آموزشي داشته باشد نمي پذيرد لذا با سيره عملي خويش مسايل سياسي را با سنت نبوي(ص) در ميآميزد و پاسخ هاي دندان شكني به ائمه كفر ميدهد تا در هدايت جامعه اسلامي كوتاهي نكرده باشد هرچند جانش با اين روش مورد تهديد قرار گيرد.


دوره دوم


دوره دوم حوزه علميه بغداد از روزي شروع ميشود كه امام كاظم(ع) به ديار باقي شتافتهاست و برخي از راويان حديث وي در آن شهر به تربيت شاگردان مشغولند و آن به گونهاي است كه امام رضا(ع) از مدينه به خراسان رفته و حجاز و عراق از ديدار وي محروم گشتهاند.


دوره سوم


اين دوره از عصر امامت امام جواد(ع) شروع مي گردد و آن زماني است كه حاكم مدينه مامون را از نفوذ كلام امام شيعيان آگاهند و از گسترش تفكر شيعي و نهضت علوي بيم داده است و او نيز بقاي خلافت خويش را در تبعيد امام محمد تقي(ع) و تحت نظر گرفتن وي دانسته است.


دوره چهارم


اين دوره به عصر غيبت صغري اختصاص دارد و نواب چهارگانه امام مهدي(عج) با استفاده از عنصر تقيه به رشد و تعالي شيعه در اين شهر پرداختند و در كميت و كيفيت جامعه شيعه نشين بغداد نقش مؤثري ايفا نمودند به صورتي كه حوزه علميه بغداد پس از غيبت صغري ادامه يافت و دانشمندان بسياري را در خود پرورد.


حوزه بغداد در اين دوره از ادوار پنچگانه خويش از جهت مرجعيت و رهبري امت اسلامي نظرگاه تمامي شيعيان بود و اين حوزه تنها حوزهاي است كه عصر امامت غيبت صغري و كبري را درك كرده و رهبري شيعه در آن به سر ميبردهاست.


بدين ترتيب «عثمان بن سعيد»، «محمد بن عثمان»، «حسين بن روح»و «علي بن محمد سيمري» علاوه بر جوابگويي به ارجاعات فقهي و اخذ وجوهات شرعي رهبري شيعه را نيز بر عهده داشتند تا اينكه توقيعي از سوي حضرت امام عصر (عج) صادر شد كه فرموده بود: «اي علي بن محمد سيمري خداوند بزرگ در مصيبت درگذشت تو به برادران دينيات پاداش عظيم عنايت فرمايد تا شش روز ديگر از دنيا خواهي رفت. بنابراين امور زندگي خود را تمام كن (دفتر كار خويش را ببند) و هيچ كس را وصي و جانشين خويش قرار مده زيرا دوران غيبت كبري آغاز شده و امر ظهور موكول به اجازه خداوند برزگ است كه آن هم پس از غيبت طولاني قساوت دلهاي مردم و دوري آنان از حقايق و فراگير شدن ظلم و جور در دنيا خواهد بود.


بزودي افرادي به سوي شيعيان من آمده ادعاي مشاهده (نيابت خاصه) مرا خواهند كرد آگاه باشيد كه هر كس قبل از خروج سفياني و شنيدن صيحه آسماني ادعاي مشاهده كند دروغگو است و بر خدا و رسول او افترا ميبندد و تمام قدرتها و نيروها از آن خداوند متعال است.»


و با روايت «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم» شيعيان را پس از چهارمين نايب خاص به نواب عامه ارجاع فرمود.


دوره پنجم


اين دوره به غيبت كبري مربوط مي شود كه در آن فقها و دانشمندان شيعي بسياري در بغداد به سر ميبردند از جمله «ابوالفرج اصفهاني» «شيخ مفيد»، «كليني رازي»، «سيد رضي»و «شريف مرتضي».


البته نبايد از ياد برد كه بغداد مركز خلافت عباسي و مركز علمي فرهنگي اهل سنت نيز بود و مشاهيري از اهل سنت نيز در آن حوزه به سر ميبردند ابوحنيفه نعمان بن ثابت ابو عبد الله احمد بن محمد بن حنبل و ابو جعفر محمد بن جرير طبري در اين شمارند


دانشمندان و علماي شيعه در اين حوزه تنها از فقها و ادبا نبودند بلكه درميان آنان به شعراي اهل بيت(ع) و عرفاي نامي نيز بر ميخوريم.


نقابت علويان


نقابت علويان از مواردي است كه درحوزه علميه بغداد به وجود آمد و موسس اين حكومت و تشكيلات آن به«حسين نسابه ابن احمد» ميرسد كه از حجاز به بغداد روي نمود وي زماني به بغداد هجرت كرد كه «مستعين بالله» حكومت ميكرد و سال 251 هجري بود او كه از خاندان زيد شهيد فرزند امام زين العابدين(ع) بود به نزد خليفه حاضر شد و گفت: «از شما درخواست مينمايم كه حاكمي براي طالبيين بگماري كه مردي از آنان باشد و وي را اطاعت نمايد.»


مستعين كه در عصر تزلزل خلافتش به سر ميبرد با راي «حسين نسابه» موافقت كرد ومنصب نقابت را در جمعي از طالبيان به وي بخشيد.


پس از وي پسرش «يحيي» و سپس فرزند او «ابوالحسن الفارس، محمد بن يحيي» و بعد «ابو الحسن بن جعفر ملقب به قيراط» اوايل قرن چهارم به اين منصب رسيدند و آن گاه: - ابوعبد الله محمد بن الداعي در سال 348 - و ابو احمد حسين بن موسي الحسيني الموسوي پدر شريف رضي از سال 354 تا 369 به اين مقام رسيد تا آنكه عضد الدوله بويهي وي را در قلعه اي در فارس حبس كرد. - ابي الحسن علي بن احمد العمري - الشريف الرضي بن حسين - الشريف المرتضي - الشريف عدنان بن الشريف الرضي - ابوالغنائم العمر بن محمد - ابوالحسن ناصر بن مهدي بن حمزه نيز به منصب نقابت در بغداد رسيدند و كارهاي سادات رسيدگي به امور سياسي اقتصادي و حقوي آنان را برعهده گرفتند.


جنبش علمي


حوزه علميه بغداد به علت ضعف دستگاه حاكم عباسي و ظهور شخصيتهاي بزرگي در فقه و حديث و اصول و كلام در اين دوره به اوج شكوفايي رسيد و كتب اربعه شيعه در اين حوزه به رشته تحرير درآمد.


1 - «الكافي»


نخستين كتاب از مجموعه مشهور مكتب تشيع است كه «ابوجعفر محمد بن يعقوب كليني» به تدوين آن همت گمارده است. جمع آوري اين كتاب گرانقدر كه به هشت جلد ميرسد و حدود 16190 حديث را در خود فراهم آورده است بيستسال به طول انجاميد وي به سال 328/329 هجري وفات يافت ودر باب الكوفه بغداد به خاك سپرده شد.


2 - «من لا يحضره الفقيه»


دومين كتاب از كتب اربعه است كه به همت فقيه و محدث عصر «ابو جعفر محمد بن علي بن بابويه قمي» تاليف گرديده است. تاليفات او از مرز سيصد جلد ميگذرد و اين كتاب مشهورترين آنهاست. شيخ صدوق در حوزههاي علمي ري، نيشابور، خراسان و بخارا مقيم بود. به سال 355 به حوزه علميه بغداد رو نهاد و به تدريس پرداخت وي يكي از اساتيد شيخ مفيد است كه در اين حوزه به افاضه و استفاضه پرداخته است.


احاديث «من لا يحضره الفقيه» به 5963 رقم ميرسد شيخ صدوق در سال 381 هجري از دنيا رفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.


4 و 3 «تهذيب الاحكام» و «الاستبصار فيما اختلف فيه من الاخبار»


سومين و چهارمين كتاب از مجموعه كتب اربعه شيعه است كه به وسيله«شيخ طوسي»تدوين يافته است كتاب تهذيب مشتمل بر 13590 و كتاب استبصار مشتمل بر 5511 حديث ميباشد. وي كه دوازده سال آخر عمر خويش را در جوار مرقد مبارك حضرت مولي الموحدين علي(ع) سپري كرد در 22 محرم سال 460 هجري به جوار رحمت حق پيوست و در خانهاش مدفون شد.


بدين ترتيب «كتب اربعه» جانشين «اصول اربعماه» شد و مورد استفاده فقها در استنباط مسايل شرعي جزء متون درسي طلاب و دانشجويان قرار گرفت چنانكه «سيد بن طاووس» به فرزندش توصيه نمود كتابهاي شيخ طوسي را فراموش نسازد.


تاكيد بر فلسفه سياسي


در اين دوره از حوزه علميه بغداد با وجود انديشمندان و فقهايي بسان شيخ مفيد و سيد مرتضي و حكومتهايي چون ال بويه، اين انديشه در جامعه رشد ميكرد كه شيعه بايد خلافت و رهبري جامعه اسلامي را بر عهده گيرد و پيشتر نيز اين حق بزرگ از آن امامان شيعه بوده است.


شيخ مفيد با تاليف كتب و مناظراتي علمي جايگاه امامت در فلسفه سياسي اسلام را روشن ساخت و سيد مرتضي اين روش را پيگيري و درفقه سياسي نيز اصول عملي فلسفه سياسي اسلام را تبين كرد و حضور ولي فقيه در جامعه را به مثابه سرپرست مسلمانان امري ضروري برشمرد.


«شناخت امام و وجوب اطاعت از وي» وجوب پرداخت زكات به رسول خدا(ص) ائمه(ع) و در زمان غيبت به نواب خاص يا فقهاي جامع الشرايط شيعه، «بحثشقاق و اختلاف زوجين و دستور بعث حكمين و تعيين آنان» و «اقامه حدود» از آنجمله مواردي است كه شيخ مفيد در فقه سياسي از آنها نام برده جايگاه حكومت و حاكميت فقيه رامشخص مينمايد.


و شايد همين امور باعث گرديده كه بني عباس با برانگيختن برخي از مردم بغداد شيعه و مكتب تشيع را تضعيف كنند چه آنان در مقابل براهين قاطع متفكران شيعي پاسخ مناسبي نداشتند و تنها با منطق آشوبگري و نزاع در مقابل منطق قرآني و استدلالي مكتب علوي، خودي نشان مي دادند.


دانشمندان حوزه علميه بغداد


حوزه علميه بغداد يكي از حوزههاي غني شيعه در علوم مختلف بوده كه علاوه بر علوم اسلامي در علوم شيمي فيزيك نجوم پزشكي و دارو سازي نيز دانشمنداني را به خود ديده و از آنها بهره جستهاست.


«حسن بن محمد بن عاصم محدث قمي» از جمله ستارشناسان حوزه علميه بغداد تاليفاتي در علم نجوم دارد رازي در پزشكي به چنان مقام رفيعي نايل آمده بود كه عضد الدوله ديلمي رياست بيمارستان عضدي را به وي سپرده بود.


اينك به ذكر برخي دانشمندان مشهور شيعه در حوزه علميه بغداد ميپردازيم:


1 - ابن اعلم بغدادي (324 - 375 ق.)


2 - ابن مبشر (متوفي 618 ق.)


3 - بو علي بن مسكويه (325 - 421 ق.)


4 - بديع اسطرلابي


5 - جعفر قطاع


6 - زكريا رازي (240/250 - 320 ق.)


7 - كندي (1850 - 260 ق.)


8 - شيخ مفيد (336/338 - 413ق.)


9 - سيد مرتضي (355 - 634 ق.)

***