بازگشت
كانون عياشي و فساد


»مهدي» در آغاز خلافت به پيروي از «منصور»كه مردي خشك و باصلابت بود، خيل نديمان و عناصر آلوده را
كه معمولاً در دربار خلفأ بزمآرايي ميكردند، به دربار راه نداد و از خوشگذراني و مجالس عيش و نوش دوري
جست، ولي بيش از يك سال نگذشته بود كه تغيير روش داد و بساط خوشگذراني و عياشي را داير كرد و نديمان را
مورد توجه فوقالعاده قرار داد، و هرچه خيرانديشان و رجال بي نظر عواقب ناگوار اين كار را گوشزد كردند،
ترتيب اثر نداد و گفت: «آن دم خوش است كه در بزم بگذرد و زندگي بدون نديمان دركام من گوارا نيست»!(4)
وي بهقدري در اين راه افراط ميكرد كه حتي گوش به نصايح و اندرزهاي وزير خردمند و بافضيلت خود،
«يعقوب بن داود»، نميداد. او كه هرگز در امور كشوري از نظريات يعقوب عدول نميكرد و نقشه ها و
برنامههاي او را صد در صد به مورد اجرا ميگذاشت، وقتي پاي بزم و عيش و نوش به ميان ميآمد، به سخنان
منطقي و بيغرضانه او ترتيب اثر نميداد/
يعقوب كه از فساد و آلودگي دربار خلافت و بوالهوسي خليفه رنج ميبرد، وقتي مشاهده ميكرد كه اطرافيان مهدي
در قصر خلافت اسلامي! و در حضور وي بساط ميگساري گستردهاند، ميگفت:
»آيا براي همين كارها وزارت را به عهده من گذاشته و مرا به اين سمت منصوب كردهاي؟ آيا صحيح است كه بعد
از پنج نوبت اقامه نماز جماعت در مسجد جامع، بر سر سفره شراب بنشيني؟/«!
ولي نديمان خليفه كه عادت كرده بودند با بيتالمال مسلمانان، شب و روز به خوشگذراني بپردازند، سخنان يعقوب
را به باد تمسخر گرفته مهدي را به بادهگساري تشويق ميكردند و گاهي به زبان شعر ميگفتند:
فَدَع عَنكَ يَعقُوبَ بنَ داوُدَ جانِباًوَاَقبِله عَلي صَهبأَ طَيّبَ النّشرِ
يعقوب و سخنان او را رها كن و با شراب گوارا دمساز باش!(5)
اين روش مهدي موجب گسترش دامنه آلودگي و لااُباليگري در جامعه اسلامي گرديد و اشعار و غزلهاي بيپرده و
هوسانگيز شُعرايي مثل «بَشّار» همه جا دهن به دهن گشت و آتش به خرمن عفت و پاكي جامعه زد و صداي
اعتراض بزرگان و افراد غيور از هر سو بلند شد.(6)
خليفه كه سرگرم خوشگذرانيهاي خود بود، از آگاهي به وضع مردم دور ماند و در نتيجه فساد و رشوه خواري
رواج يافت و مأموران ماليات عرصه را بر مردم تنگ گرفتند. خود وي نيز بناي سختگيري گذاشت و براي
نخستين بار مالياتهايي بر بازارهاي بغداد بست(7)و زندگاني كشاورزان فوقالعاده پريشان گشت و از شدت فشار و
سختي به ستوه آمدند.(8)

***


4- عبدالرحمن السيوطي، تاريخ الخلفأ، بغداد، مكتبةالمثني، ص 277/
5- ابن اثير، الكامل فيالتاريخ، بيروت، دار صادر، ج 6، ص 73- ابن طقطقا، الفخري، بيروت، دارصادر، ص
/185
6- شريف القرشي، باقر، حياة الاًّمام موسي بن جعفر، ط 2، نجف، مطبعةالآداب، 1389 ه'.ق، ج 1، ص 436/
7- ابن واضح، تاريخ يعقوبي، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه'.ق، ج 3، ص 137/
8- شريفالقرشي، همان كتاب، ص /442