بازگشت
پيشواي هفتم، و شهيد فخّ


اين حادثه بيارتباط با روش پيشواي هفتم نبود، زيرا نه تنها آن حضرت از آغاز تا نضج و تشكيل نهضت از آن
اطلاع داشت، بلكه با حسين شهيد فخ در تماس و ارتباط بود. گرچه پيشواي هفتم شكست نهضت را پيش بيني
ميكرد، ليكن هنگامي كه احساس كرد حسين در تصميم خود استوار است، به او فرمود:
»گرچه تو شهيد خواهي شد، ولي باز در جهاد و پيكار كوشا باش، اين گروه، مردمي پليد و بدكارند كه اظهار ايمان
ميكنند ولي در باطن ايمان و اعتقادي ندارند، من در اين راه اجر و پاداش شما را از خداي بزرگ
ميخواهم».(28)
از طرف ديگر هادي عباسي كه ميدانست پيشواي هفتم بزرگترين شخصيت خاندان پيامبر است و سادات و بني
هاشم از روش او الهام ميگيرند، پس از حادثه فخ، سخت خشمگين شد، زيرا اعتقاد داشت در پشت پرده، از جهاتي
رهبري اين عمليات را آن حضرت به عهده داشته است، به همين جهت امام هفتم را تهديد به قتل كرده گفت:
»به خدا سوگند، حسين (صاحب فخ)، به دستور موسي بن جعفر بر ضد من قيام كرده و از او پيروي نموده است،
زيرا امام و پيشواي اين خاندان كسي جز موسي بن جعفر نيست. خدا مرا بكشد اگر او را زنده بگذارم»!!(29)
اين تهديدها گرچه از طرف پيشواي هفتم با خونسردي تلقي شد، لكن در ميان خاندان پيامبر 6 و شيعيان و
علاقهمندان آن حضرت سخت ايجاد وحشت كرد، ولي پيش از آنكه هادي موفق به اجراي مقاصد پليد خود گردد،
طومار عمرش درهم پيچيده شد و خبر مرگش موجي از شادي و سرور در مدينه برانگيخت

***

28- مجلسي، همان كتاب، ص 169- كليني، الأصول من الكافي، تهران، مكتبةالصدوق، 1381ه'.ق، ج 1، ص
366- ابوالفرج الاًّصفهاني، مقاتل الطالبيين، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1385 ه'.ق، ص 298/
29- مجلسي، همان كتاب ج 48، ص 151