بازگشت
اين لباس را نگهدار!


علي بن يقطين در پرتو اين خدمات، همواره مورد تأييد و حمايت بيدريغ امام كاظم عليهالسلام - بود و چندين بار
در اثر تدبير امام از خطر قطعي رهايي يافت كه يكي از آنها چنين بوده است:
يك سال هارون تعدادي لباس به عنوان خلعت به علي بخشيد كه در ميان آنها يك لباس خز مشكي رنگ زربفت از
نوع لباس ويژه خلفا به چشم ميخورد. علي اكثر آن لباسها را كه لباس گرانقيمت زربفت نيز جز آنها بود، به امام
كاظم عليهالسلام - اهدا كرد و همراه لباسها اموالي را نيز كه قبلاً طبق معمول به عنوان «خمس»آماده كرده بود، به
محضر امام فرستاد/
حضرت همه اموال و لباسها را پذيرفت، ولي آن يك لباس مخصوص را پس فرستاد، و طي نامهاي نوشت: اين
لباس را نگهدار و از دست مده، زيرا در حادثهاي كه برايت پيش ميآيد به دردت ميخورد/
عليبنيقطين از راز رد آن لباس آگاه نشد، ولي آن را حفظ كرد. اتفاقاً روزي وي يكي از خدمتگزاران خاص خود
را به علت كوتاهي در انجام وظيفه، تنبيه و از كار بركنار كرد. آن شخص كه از ارتباط علي با امام كاظم
عليهالسلام -و اموال و هدايايي كه او براي حضرت ميفرستاد، آگاهي داشت، از علي نزد هارون سعايت كرد و
گفت: او معتقد به امامت موسي بن جعفر است و هرساله خمس اموال خود را براي او ميفرستد/
آنگاه داستان لباسها را گواه آورد و گفت: لباس مخصوصي را كه خليفه در فلان تاريخ به او اهدا كرده بود، به
موسي بن جعفر داده است. هارون از شنيدن اين خبر سخت خشمگين شد و گفت: حقيقت جريان را بايد به دست
بياورم و اگر ادعاي تو راست باشد خون او را خواهم ريخت. آنگاه بلافاصله علي را احضار كرد و از آن لباس
پرسش نمود .وي گفت: آن را در يك بقچه گذاشتهام و اكنون محفوظ است/
هارون گفت: فوراً آن را بياور!
پسر يقطين فورا يكي از خدمتگزاران خود را فرستاد و گفت: به فلان اطاق خانه ما برو و كليد آن را از صندوقدار
بگير و در اطاق را باز كن و سپس در فلان صندوق را باز كن و بقچهاي را كه در داخل آن است با همان مهري
كه دارد به اينجا بياور/
طولي نكشيد كه غلام، لباس را به همان شكل كه قبلاً مهر شده بود آورد و در برابر هارون نهاد. هارون دستور داد
مهر آن را بشكنند و سرآن را باز كنند .وقتي كه بقچه را باز كردند ديد همان لباس است كه عيناً تا شده باقي مانده
است!
خشم هارون فرو نشست و به علي گفت: بعد از اين هرگز سخن هيچ سعايت كنندهاي را درباره تو باور نخواهم
كرد، و آنگاه دستور داد جايزه ارزندهاي به او دادند و شخص سعايت كننده را سخت تنبيه كردند!(83)

***

83- شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 293-شبلنجي، نور الأبصار، مكتبةالمشهدالحسيني، ص 150- ابن
صبّاغ مالكي، الفصول المهمة، نجف، مكتبة دارالكتب التجارية، ص 218-ابن شهراشوب، مناقب آل ابي طالب، قم،
مؤسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 289