بازگشت
امام كاظم (ع) و قيام علمي


در زمان حضرت كاظم صلوات الله عليه براي قيام مسلحانه بر عليه طاغوت و تشكيل حكومت اسلامي، زمينه اي فراهم نبود، وگرنه بر آن حضرت واجب بود كه دست به كار شود و حكومت اسلامي به وجود آورد، چنانكه از قيام حسين بن علي شهيد فخ كه مورد تاييد امام عليه السلام بود معلوم گرديد، حضرت به او فرمود: مردم فاسقند، كاري از پيش نخواهي برد.

ولي براي مبارزه منفي و قيام علمي و ارشاد مردم، شرايط آماده بود، بدين جهت، امام فعاليت خويش را در دو جبهه آغاز فرمود، يكي مبارزه منفي و عدم تسليم در برابر طاغوت و متنفر كردن مردم از دستگاه ظلم و جور، دليل اين مدعا زنداني شدن آن حضرت و سالها در زندان ماندن و شهادت در زندان است و ديگر آن كه آن حضرت صفوان جمال را وادار به فروش شترهايش كرد تا هارون الرشيد حتي در رفتن به حج آنها را كرايه نكند و امام به وي فرمود: هر كه بقاء هارون را دوست دارد ولو بهمدت دادن كرايه شتران، در قيامت با او محشور خواهد بود.

ديگري در جهت ارشاد و هدايت مردم و نشر احكام و تربيت افراد، شيخ مفيد در ارشاد فرموده: مردم روايات بسياري از آن حضرت نقل كرده اند و آن حضرت افقه اهل زمان خويش بود.(1)

مرحوم شيخ طوسي در رجال نام دويست و هفتاد و دو نفر از روايان را ذكر كرده كه همه از آن حضرت نقل حديث كرده اند، مطالعه نام آنها در همان كتاب بسيار ديدني است، با مراجعه به كتب اربعه و بحار و امثال آن خواهيم ديد كه بخش قابل توجهي از احكام و اعتقادات و اخلاق اسلامي و تفسير توسط آن جناب بوده است .

وصيت آن حضرت به هشام كه در كافي: كتاب العقل و الجهل ص 13 - 23 و در تحف العقول در ذكر ارشادات آن حضرت نقل شده، حائز اهميت است. علي بن جعفر برادر آن حضرت كه از تربيت شدگان آن حضرت و از خواص آن بزرگوار بود همه «كتاب المناسك و المسائل» را از آن حضرت نقل كرده است.

مرحوم مجلسي همه آن كتاب را در بحارالانوار ج 10 از صفحه 249 تا صفحه 291 يعني در چهل و يك صفحه آورده است تحت عنوان «ما وصل الينا من اخبار علي بن جعفر عن اخيه موسي عليه السلام...» و آنها حدود چهار صد و هيجده سؤال و جواب است كه به صورت: «سالته... قال» منقول است. شيخ طوسي در اختيارالرجال فرموده: اماميه اتفاق دارند بر شش نفر از فقها از اصحاب امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام و آنها عبارتند از: يونس بن عبدالرحمان، صفوان بن يحيي، بيّاع سابري، محمد بن ابي عمير، عبدالله بن مغيره، حسن محمود سرّاد و احمد بن ابي نصر بزنطي. (2)اينك به عده اي از بزرگان و فقهاء و محدثين كه از تربيت يافتگان آن حضرت و پدرش امام صادق و پسرش امام رضا (عليهم السلام) بوده اند، اشاره مي كنيم .

1- يونس عبدالرحمن مولي آل يقطين. در فهرست شيخ آمده كه او بيشتر از سي كتاب در احكام جمع و تأليف كرده است. صدوق فرمود: از ابن الوليد شنيدم مي فرمود: روايات كتب يونس همه صحيح است مگر آنچه محمد بن عيسي بن عبيد بهتنهايي از او نقل كرده است .

نجاشي در رجال خود فرموده: در ميان اصحاب ما متقدم و عظيم المنزلة بود. در ايام هشام بن عبدالملك متولد شد، امام صادق عليه السلام را در ميان صفا و مروه ديد ولي از وي چيزي نقل نكرده و از امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام روايت نقل فرموده است؛ امام رضا عليه السلام در علم و فتوا دادن به او اشاره مي كرد.

ابوهاشم جعفري گويد: كتاب «يوم و ليلة» يونس را به امام حسن عسكري عليه السلام عرضه كردم، فرمود: اين كتاب تصنيف كيست؟ گفتم: تصنيف يونس آل يقطين است. فرمود: «اعطاه الله بكل حرف نوراً في الجنة.»

2- صفوان بن يحيي. شيخ طوسي در فهرست مي فرمايد: صفوان بن يحيي كه لباس سابري خريد و فروش مي كرد، اوثق اهل زمانش در نزد اصحاب حديث و عابدترين اهل روزگارش بود. روزي صد و پنجاه ركعت نماز مي خواند و سالي سه ماه روزه مي گرفت و هر سال زكات مالش را سه برابر مي داد.

او و عبدالله جندب و علي بن نعمان در بيت الله الحرام عهد كردند كه اگر يكي از دنيا رفت، بقيه بعد از او نماز او را بخوانند، روزه او را بگيرند، حج او را به جاي آورند و زكات او را بدهند، دو رفيقش قبل از او از دنيا رفتند، لذا صفوان به عهد خود عمل مي كرد.

او از حضرت رضا و امام جواد و امام هادي عليهم السلام روايت كرده و نيز از چهل نفر از اصحاب امام صادق عليه السلام نقل حديث مي كند و كتبمتعددي دارد و از موسي بن جعفر عليهماالسلام مسائلي و رواياتي دارد.

نجاشي فرموده: صفوان بن يحيي ثقةٌ ثقةٌ عَينٌ. از حضرت رضا عليه السلام روايت نقل كرده و در نزد آن حضرت مقام شريفي داشت، كشّي او را در رجال امام كاظم عليه السلام ذكر كرده. وكيل امام رضا و امام جواد عليهماالسلام بود، به طرف مذهب واقفيه نرفت. او در سال دويست و ده وفات يافته است .

3- محمد بن ابي عمير. نجاشي فرمود: كنيه اش ابو احمد و بغدادي الاصل است. امام كاظم عليه السلام را ملاقات كرد و از او احاديث بسياري شنيد و در بعضي احاديث، امام او را أبا احمد خطاب كرده است و نيز از حضرت رضا عليه السلام حديث نقل كرده، در نزد خاصه و عامه داراي منزلت است. شيخ در فهرست فرمود: «و كان من أوثق الناس عندالخاصة و العامة و أنسكهم نسكاً.»

اوكسي است كهوقتيبه هارون الرشيد خبر دادند: كه او نام هاي همه شيعه را در عراق مي داند، هارون او را گرفت و گفت: نام شيعيان را بگو، او قبول نكرد، او را لخت كرده و آويزان نموده و صد ضربه شلاق زدند. مي گويد: تحمل فشار بهقدري سخت شد كه عنقريب بود نام شيعيان را فاش كنم، ناگاه نداي محمد بن يونس بن عبدالرحمان را شنيدم كه مي گفت: ابن ابي عمير! از خدا بترس، وجايگاهخود را درنزد خدا بياد آور. اين گفته باعث قوت قلب شد كه تحمل كردم و نگفتم والحمدلله؛ و در آن گرفتاري بيشتر از صد هزار درهم ضرر ديد. (رجال كشي)

او چهار سال بهعلت طرفداري از امامت بهزندان رفت؛ خواهرش كتاب هاي او را دفن كرد وكتباز بين رفت. بهقولي خودشآنها رادر غرفه اي گذاشته بود كه باران بر آنها جاري گرديد و شسته شدند، لذا از حفظ، نقل حديث مي كرد. اصحاب ما بر مراسيل او اعتماد كرده اند، كتاب هاي زيادي تأليف كرده است. او در سال دويست و هفده به جوار حق پيوست. (رجال نجاشي)

سندي بن شاهك بهامر هارون او را صد و بيست تازيانه زد و در حبس افكند، او بيست و يك هزار درهم داد تا خلاص شد... از مردي ده هزار درهم طلب داشت. آن مرد خانه خود را به ده هزار درهم فروخت، پولش را پيش ابن ابي عمير آورد و گفت: اين طلب تو است.

گفت: اين پول از كجاست؟ آيا به ارث برده اي يا كسي به تو بخشيده است؟ گفت: خانه اي را فروخته ام، پول آن است. ابن ابي عمير گفت: ذريح محاربي از امام صادق عليه السلام به من نقل كرد كه فرمود: «لا يُخرج الرجل من مَسقط رأسه بالدّين» يعني بهعلت قرض، مرد را از خانه اش بيرون نمي كنند. لذا اين پول ها را قبول نمي كنم با آن كه به خدا قسم فعلاً به يك درهم نيز احتياج دارم (تحفة الاحباب).

ببين تربيت امامان صلوات الله عليهم چه مرداني به وجود آورده است. اگر انسان خودش خانه اش را بفروشد و بياورد مانعي ندارد، ولي آن بزرگوار احتياط كرده است.

4- عبدالله بن مغيره ابو محمد بجلي. نجاشي فرموده: ثقة ثقة، كسي در جلالت و دين و ورع به او نمي رسد، از ابي الحسن موسي بن جعفر عليه السلام حديث نقل كرده و گويند سي كتاب تأليف نموده است .

كشي در رجال خود نقل كرده: عبدالله بن مغيره گويد: قول واقفي ها را قبول كرده بودم. به حج مشرف شدم، به وسوسه و ترديد افتادم، به پرده كعبه چسبيده و گفتم: خدايا! مطلوب و اراده مرا مي داني، مرا به بهترين اديان هدايت كن. در آن وقت به دلم افتاد كه محضر امام رضا عليه السلام بروم، به مدينه آمدم و به در خانه آن حضرت رفتم. به غلام آن حضرت گفتم: بگو مردي از اهل عراق اجازه ورود مي خواهد. در اين بين صداي امام را شنيدم كه فرمود: عبدالله بن مغيره! داخل شو، داخل خانه شدم، امام چون به من نگاه كرد، فرمود: خدا دعايت را قبول فرمود و تو را به دين خود هدايت كرد. گفتم: «اشهد انك حجة الله و امينه علي خلقه.»

5- علي بن جعفر صادق عليه السلام، برادر امام كاظم و از تربيت شدگان آن حضرت است و زمان چهار امام را درك كرده است. مفيد رحمة الله در ارشاد فرموده: علي بن جعفر رضي الله عنه از راويان حديث، صحيح العقيده، شديدالورع و كثيرالفضل است؛ ملازم برادرش موسي بن جعفر عليه السلام بود و از وي روايات بسياري نقل كرده است (ارشاد: ص 269) شيخ در فهرست فرموده: «علي بن جعفر... جليل القدر ثقة و له كتاب المناسك و مسائل اِلأَ خيه موسي بن جعفر عليه السلام سأله عنها.»

در مناقب فرموده: از جمله ثقات آن حضرت، حسن بن علي بن فضال كوفي، عثمان بن عيسي، داوود بن كثير رقي، و علي بن جعفر صادق عليه السلام است و از خواص اصحابش علي بن يقطين، ابوالصلت عبدالله بن سلام، اسماعيل بن مهران، علي بن مهزيار، ريان بن صلت، احمد بن محمد حلبي، موسي بن بكير واسطي و ابراهيم بن أبي البلاد كوفي است. (ج 4، ص 325)

***

1- ارشاد، ص 279.
2- مناقب، ج 4، ص 325.