بازگشت
امام و حفظ آبروي ديگران


يكي از نزديكان امام كاظم عليه السلام نقل مي كند: شبي امام مشغول استراحت بودند كه ناگاه بلند شده، به سرعت از اتاق بيرون رفتند. من دنبالشان حركت كردم. نزديك ديوار حياط شنيدم، دو نفر از غلامان امام از پشت ديوار با دو نفر از كنيزها مشغول صحبت هستند. امام وقتي متوجه آمدن من شد، فرمود: آيا تو هم حرفهاي آنها را شنيدي؟ گفتم: آري.
صبح حضرت آن دو غلام را به شهري و كنيزها را به شهر ديگري فرستاد تا رازي كه بين آنها بود مخفي بماند و آبروي آنان حفظ شود.(1)

***

1) بحارالانوار، ج 48، ص 119، ح38.