بازگشت
دلايل زنداني شدن امام


1.سختگيري هاي هارون نسبت به علويان به خصوص امام موسي كاظم(عليه السلام)
2.نفوذ بسيار امام و علويان در ميان مردم به دليل اينكه فرزندان رسول خدا(صل الله عليه و آله) هستند.[1]
3.مفترض الطاعه بودن امامان شيعه و ترس دستگاه حكومت از شيعيان به دليلي اين صفت ائمه اطهار [2] مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسيدن امام كاظم عليه السّلام را آگاهي يافتن هارون از اعتقاد شيعيان به امامت امام دانسته است. هارون فهميد كه شيعيان شب و روز به خدمت امام مي رسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانيد[3]
4.سعايت برخي از بستگان امام مانندعلي بن اسماعيل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام [4]

جهت هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنين توجيهاتي بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انكار و نفرت قرار نگيرد. هارون در همان مسجد دستور توقيف حضرت را صادر كرد. [5] وي دستور داد تا دو كاروان آماده كرده، يكي را به سمت كوفه و ديگري را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه يكي از اين دو كاروان روانه ساخت. اين كار به اين دليل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در كجا زنداني مي شود.[6]

هارون، امام كاظم عليه السّلام را نزد حاكم بصره، عيسي بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندي در زندان او بسر برد، اما در نهايت، عيسي از اين كار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحويل شخص ديگري بدهد.در غير اين صورت او را آزاد خواهد كرد، زيرا در تمام اين مدت كوشيده تا شاهدي بر ضد امام به دست آورد، اما چيزي نيافته است.

پس از آن، امام را تحويل فضل بن ربيع دادند. امام مدتي طولاني نزد وي زنداني بود. گفته شده كه از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از اين كار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحويل فضل بن يحيي دادند و مدتي نيز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مي داشت. پس از آن امام كاظم عليه السّلام را تحويل زندانبان ديگري بنام سندي بن شاهك دادند[7]

***

1. الارشاد، ص 280
2. حيات فكري و سياسي ائمه، جعفريان ،ص:397
3. عيون اخبار الرضا ص 100
4. سرّ السلسلة العلويه، ص 35؛ مسند الامام الكاظم ج 1، ص 127 به نقل از بخاري.
5. الارشاد و نك: روضة الواعظين، ص 187
6. مرحوم صدوق مي نويسد: فرداي آن روز در حالي كه در جايگاه رسول خدا بود در حال نماز او را دستگير كردند. عيون اخبار الرضا ج 1، ص 73
7. مقاتل الطالبيين، ص 336