بازگشت
ليله ي قدر


همين كه ديد شكسته زِ بي كسي پرِ من

كشيد دست نوازش به گونه ي تر من

خدا گناه مرا هر چند كه بود نديد

گذاشت بين ملائك چه منّتي سر من

به قدر وسعت هر شب به حقِ ليله ي قدر

گذاشت رحمت خود را خودش برابر من

نمي شود كه نبخشيده رد كند ز صراط

كه ايستاده علي روي پل جلوتر من

هنوز منتظرم ذوب عشق او بشوم

هنوز آتش دوزخ نگشته باور من

مقدّرات مرا گريه بر حسين نوشت

گرفت دست مرا توبه ي مكرر من

به عزت و شرف روضه ها حسين حسين

شود جواب سئوال نكير و منكر من

حساب ميكشد اما خيال من جمع است

چه ديدني بشود با حسين، محشر من

نگاه من به غروب است و گريه در عرفه

اگر كه حاجت مرا نداده بهتر من

به كاظمين بود سوي چشمم اين شب‎ها

چه جانگداز شود روضه‎هاي آخر من

فداي آ نكه صدا زد به قعر زنداني

كه حال من شده اكنون شبيه مادر من

هميشه لحظه افطار«سِنديِ» ملعون

نثار كرده فقط ناسزا به محضر من

به روي گردن من رد چند زنجير است

خدا كند نرسد اين خبر به دختر من



***