بازگشت
معراج عاشقي


اران حريف چشم تو دريا نميشود
ديگر كسي شبيه تو آقا نميشود

صدها كليم ميچكد از نوك ناخنت
موسي بدون اسم تو موسي نميشود

دارالشفاي حضرت مريم ضريح تو
هرگز مسيح بي تو مسيحا نميشود

اي ذوالفقار حضرت حيدر خروش كن
لا حول جز به قوتت الا نميشود

زندان كه نه،به چشم تو معراج عاشقيست
يوسف بدون چاه و ذوليخا نميشود

بايد كه از زبان عدو روضه خوان شويم
مرثيه از زبان غزل ها نميشود

ميخواست اشك چشم شما را درآورد
فهميده بود حل معما نميشود

ميگفت اين قبيله كرار تا ابد
هم بيخيال سيلي زهرا(س)نميشود

دانست جز به تيشه توهين و ناسزا
اين كوه ايستاده قدش تا نميشود

با خنده گفت وقت خروج از سياه چال
طوري زدم كه تا به ابد پا نميشود

پهلو و دست و صورت و چشم كبود،نه
اين روضه در دهان كسي جا نميشود

هر چند زخم سينه تان باز تر شده
چون جاي زخم سينه زهرا(س)نميشود

يك يا حسين گفتي و دندانتان شكست
قران چوب خورده مداوا نميشود

با اولين نگاه،رضا گريه كرد و گفت
زنجير از گلوي شما وا نميشود

دستان ما دخيل تو باب الحوائج است
دستي شبيه دست تو پيدا نميشود

وقتي مسير كرببلا كاظمين توست
يعني سفر بدون تو امضا نميشود

***