بازگشت
هواي تـو
پـر مي زند دوبـاره قلم در هواي تـو
چون آسمان گرفته دلش در عزاي تو
ديگـر صداي ناله ي شبهـات رفتـه و
حتـي سحـر بهانـه بگيـرد بـراي تو
از حال مي روي چه قَدَر بين سجده ها
مشتـاق اين عبـادت شيرين خداي تو
بـا سيلي و شكنجه كـه افطـار ميكني
حالا شبيـه فاطمه شد روضه هـاي تو
با ناسزا بـه مادرتـان گريـه ميكنـي
چـون از تبـار فاطمه اي ماجـراي تـو...
موساي مـا تويـي و فقط با اشـاره اي
نيلـي روان ز چشم تـرم با عصـاي تو
بـدكـاره هم شوم تو مرا خوب ميكني
آدم كنـــد مــرا نفس ربنــاي تـو
باب الحوائـج همــه ي مستمنـدهـا
شـد مستجاب حاجت مـا از دعـاي تو
آيـا شـود گـداي حريـم شمـا شوم؟
هستـم دخيـل دامـن ابـن الرضاي تو
***