بازگشت
ساغر


مي سزد گر ساقي امشب باده در ساغر بريزد

باده در ساغر به عشق يار سيمين بر بريزد

مي سزد گر آب زر امشب براي وصف دلبر

جاي جوهر از قلم بر صفحه دفتر بريزد

مي سزد امشب اگر طوطي طبعم پَرگشايد

جاي شعر از سينه ام لعل و دُرّ و گوهر بريزد

مي سزد امشب اگر از رحمت حق ابر رحمت

جاي باران بر زمين گه عطر و گه عنبر بريزد

مي سزد امشب اگر روح الامين از فرط شادي

بر سر خلق جهان از عرش اَعلا زَر بريزد

مي سزد امشب اگر از ديدن باب الحوائج

شادي از رخسار و نور از روي پيغمبر بريزد

مي سزد امشب اگر از مقدم موسي بن جعفر

اشك شوق از ديدگان ساقي كوثر بريزد

مي سزد، امشب اگر بهر نثار مقدم او

آسمان از ديدگان خويشتن اختر بريزد

مي سزد امشب اگر از يمن اين مولود مريم

بهر كوري حسودان عود در مجمر بريزد

مي سزد امشب اگر از آسمان و ابر ظلمت

خاك غم بر فرق خصم موسي جعفر بريزد

زد قدم در ملك هستي آن كه از يمن قدومش

وجد از ديوار و شادي و سرور از در بريزد

زد قدم شاهي كه از بهر نثار مقدم او

زآسمان روح القدس از شوق دل اختر بريزد

آمد آن فرمان روايي كز براي مدحت او

جاي شعر از سينه «ژوليده» گان گوهر بريزد

***