بازگشت
در عزاي موسي جعفر


چشم گردون در عزاي موسي جعفر گريست

ديده خورشيد بر آن ماه خوش منظر گريست


گرچه او پروانه حق بود امّا همچو شمع

در مناجاتش ز هجر دوست پا تا سر گريست


ژرف زندان بهر او معراج قرب دوست بود

عاشق صادق ز هجران رخ دلبر گريست


گه به ياد مادرش زهرا فغان از دل كشيد

گاه بر مظلومي شير خدا حيدر گريست


ديده عشاق از داغ امام عاشقان

در دل صحراي غم يك آسمان اختر گريست


حضرت معصومه زين ماتم فغان از دل كشيد

در مدينه از غم مرگ پدر دختر گريست


در عزاي ناخداي فلك تسليم و رضا

پور دلبندش رضا در موج غم گوهر گريست


«حافظي» شمع وجودت آب شد از اين الم

آتشين طبعت ز نوك خامه بر دفتر گريست
(چشم گردون در عزاي موسي جعفر گريست

ديده خورشيد بر آن ماه خوش منظر گريست


گرچه او پروانه حق بود امّا همچو شمع

در مناجاتش ز هجر دوست پا تا سر گريست


ژرف زندان بهر او معراج قرب دوست بود

عاشق صادق ز هجران رخ دلبر گريست


گه به ياد مادرش زهرا فغان از دل كشيد

گاه بر مظلومي شير خدا حيدر گريست


ديده عشاق از داغ امام عاشقان

در دل صحراي غم يك آسمان اختر گريست


حضرت معصومه زين ماتم فغان از دل كشيد

در مدينه از غم مرگ پدر دختر گريست


در عزاي ناخداي فلك تسليم و رضا

پور دلبندش رضا در موج غم گوهر گريست


«حافظي» شمع وجودت آب شد از اين الم

آتشين طبعت ز نوك خامه بر دفتر گريست

***