بازگشت
دستهايتان


اي دستگير خلق خدا دستهايتان

زيباترين جواب دعا دستهايتان

گفتم در اين مسير گدايي تان كنم

شايد رسد به دست گدا دستهايتان

دستانتان دو دست خداوند طاهر است

دست پُر از گناه كجا، دستهايتان

از اين گناهكاري دستان من چقدر

افتاده است فاصله تا دستهايتان

باور نمي كنم فقط از كثرت گناه

نگرفته اند دست مرا دستهايتان

باشد! به خاك پاي شما سجده مي كنم

خورده به گيوه هاي شما دستهايتان

وقتي به خاك پاي شما بوسه مي زنم

دارم به دست هاي شما بوسه مي زنم

اسلام راستين، مسلمان درست كن

با يك نگاه حضرت سلمان درست كن

از كيمياي ديده ي خود خرج ما نما

اين سنگ را تو لوءلوء و مرجان درست كن

مولا بيا به خاك كف گيوه هاي خود

دست محبتي بكش انسان درست كن

در اين دلي كه محبس تنهايي من است

يك پنجره به سمت امامان درست كن

يك پنجره كه آن طرفش روي ماه تست

سمت صفوف آينه داران درست كن

از نسل تو امام خراسان درست شد

از نسل من گداي خراسان درست كن

ذكر علي علي من از لطف اين در است

از آه هاي سينه ي موسي بن جعفر است

اي آفتاب مشرقي سايه هاي من

اي سايه سار جود و عطاي خداي من

رنجور كرده مرغ تنت را سياهچال

نگذاشت بال و پَر بزني اي هماي من

مستوجب عذاب منم، من كه عاصي ام

آقا چرا تو درد كشيدي بجاي من

زنجير دور پاي ترا بسته ام به دل

زنجير روضه هاي تنت بست پاي من

اشكم به درد بزم عزاي حسين خورد

شايد به دردتان بخورد اشك هاي من

گفتي به نوكرت، به مسيّب كه در قفس

دلتنگي من است براي رضاي من

شيعه هميشه با تو هماهنگ مي شود

وقتي دلش براي رضا تنگ مي شود

در اين قفس ز شوق خدا گريه مي كني

با ذكر يا رضا و رضا گريه مي كني

آقا براي مغفرت شيعيان خود

اين قدر سر به سجده چرا گريه مي كني

در اين سياهچال، به تنهايي خودت

يا كه براي كربُبلا گريه مي كني

بر غربت حسين جدا ناله مي زني

بر عمّه جان خويش جدا گريه مي كني

در زير تازيانه، چرا بيخودي زِ خود

داري براي فاطمه ها گريه مي كني

مرد يهود رفته ولي تو هنوز هم

چون بُرد نام فاطمه را گريه مي كني

هر چند بي حساب تو را مي زد آن يهود

شكر خدا كنار تو معصومه ات نبود


***