بازگشت
قتلگاه يوسف زهرا


چاه زندان قتلگاه يوسف زهرا شده

چشم يعقوب زمان در ماتمش دريا شده

اختران اشك جاري ز آسمان ديده گشت

چون نهان ماه رخش در هاله غم ها شده

بس كه جانسوز است داغ آن امام عاشقان

در عزايش غرق ماتم خانه دل ها شده

اي طرفداران قرآن و شريعت بنگريد

موسي جعفر شهيد مكتب تقوا شده

او نه تنها تازيانه خورده از دست ستم

صورتش نيلي ز سيلي چون رخ زهرا شده

ناله جانسوز معصومه ز دل برخواسته

در مدينه دختري امروز بي بابا شده

اين عزاي كيست كه اين گونه جهان ماتم سراست

گوئيا برپا دوباره شور عاشورا شده

اين عزاي حجت حق موسي جعفر بود

كز غم جانسوز او افسرده قلب ما شده

«حافظي» شد ژرف زندان بهر او معراج عشق

عاشق صادق سوي معشوق رهپيما شده

***