بازگشت
كنج زندان




بعد پيغمبر اگر خانه نشين حيدر نمي شد

كنج زندان قتلگاه موسي جعفر نمي شد

خصم اگر در كوچه سيلي بر رخ زهرا نمي زد

نيلي از سيلي سندي روي آن سرور نمي شد

هرچه شد در كوچه شد ورنه دگر تا روز محشر

اين همه ظلم وجفا با آْل پيغمبر نمي شد

كس نمي زد كنج زندان بر تن او تازيانه

گر سيه از تازيانه بازوي مادر نمي شد

زير زنجير گران كي خرد مي شد ساق پايش

سينه زهرا اگر مجروح ميخ در نمي شد

دست وپاي او دگر كي بسته با زنجير مي شد

گركه بسته بازوان زينب مضطر نمي شد

جسم او تشييع كي مي شد دگر با تخته در

گر حسين جسمش لگد كوب سم استر نمي شد

***