بازگشت

مسافر آشنا همراه پاسخ


دو نفر از شيعيان امام موسي كاظم عليه السلام حكايت كنند:

علي بن يقطين روزي مقداري اموال و اجناس، به همراه چند نامه كه مسائلي در آنها از حضرت سئوال شده بود، تحويل ما داد و گفت:

دو مركب سواري تهيه نمائيد و اين نامه ها و اموال را به مدينه ببريد و تحويل حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام دهيد؛ و جواب نامه ها را دريافت كنيد و بياوريد.

و سپس افزود: مواظب باشيد كسي از اين راز آگاه نشود و در طول مسير كاملاً با احتياط حركت كنيد، كه مبادا خطري متوجه شما شود.

آن دو نفر گويند: به كوفه آمديم و دو شتر خريداري كرديم و زاد و توشه اي تهيه كرده و با آن اموال سوار شترها شديم و از راه بصره به سوي مدينه ي منوره حركت نموديم.

در مسير راه بين كوفه و بصره به كاروان سرائي - كه منزلگاه مسافرين بود- رسيديم، در آن جا فرود آمديم و بارها را پائين آورديم، علوفه جلوي شترها ريختيم و در گوشه اي كنار بارها نشستيم تا پس از استراحت، غذا بخوريم.



[ صفحه 46]



در همين بين سواري از دور نمايان شد؛ و به سمت ما آمد، چون نزديك ما رسيد، متوجه شديم كه او حضرت ابوالحسن، امام موسي كاظم عليه السلام مي باشد.

لذا جهت احترام به آن حضرت، از جاي خود برخاستيم و سلام نموديم.

امام عليه السلام پس از آن كه جواب سلام ما را داد، با دست مبارك خود نوشته اي را تحويل ما داد و فرمود: اين جواب مسئله هاي شما است؛ و از همين جا باز گرديد.

سپس آنچه مربوط به حضرت بود تقديم حضرتش كرديم و عرضه داشتيم: يا ابن رسول الله! زاد و توشه ي ما پايان يافته است، اجازه فرمائيد وارد مدينه شويم و ضمن اين كه زيارت قبر حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم را انجام دهيم، زاد و توشه اي نيز براي بازگشت تهيه نمائيم؟

حضرت فرمود: آنچه آذوقه برايتان باقي مانده است، بياوريد؟

پس باقي مانده ي آذوقه ها را جلوي حضرت نهاديم، حضرت با دست پربركت خود آنها را زير و رو كرد و فرمود: اينها شما را تا كوفه مي رساند و در آينده به زيارت قبر رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم نائل خواهيد شد [1] .



[ صفحه 47]




پاورقي

[1] رجال كشي: ص 273، بحار الأنوار: ج 48، ص 34، ح 5.