بازگشت

از دانستني هاي امام در مورد خداشناسي


تمام مسلمانان به خداپرستي اعتقاد دارند و آن را به روشني و صافي از سوي پيامبر يگانه پرستان و دعوت كننده ي به سوي خداپرستي، محمد صلي الله عليه و آله دريافت كرده اند و اين باور را از كتاب خداوند كه داراي بيان آشكار است، بدون اين كه سفسطه اي داشته باشد يا داراي پيچيدگي باشد، درك كرده اند. مسلمانان اين عقيده و آنچه در آن مربوط است را از باور به پيامبر و وحي و جهان آخرت و بهشت و دوزخ و صفات خداوند منزه به دست آورده اند و پيوند او را با اعمال بندگان و تكليف شدگان و مخلوقات و رزق آنان و جهان خلقت غير آن درك مي كنند، كه اين يك درك قرآني است و از رسول خدا صلي الله عليه و آله دريافت شده است. و با گذشت روزگار دانش هاي فلسفي و منطقي وارد عرصه شد و بحث هاي علمي نشو و نما گرفت و نظرات و گروه هاي كلامي و اعتقادي در خصوص صفات مخصوص خداوند پاك و منزه و اعمال بندگان و حالات جهان آخرت و شرح مسائل اعتقادي فراوان شد.

لذا برخي از آنها جسم بودن را به خداوند پاك و منزه نسبت داده اند، و برخي ديگر گفته اند خداوند سوار بر دراز گوش سفيدي به آسمان دنيا فرود مي آيد، و عده اي ديگر گفته اند در عالم جبر است، و برخي گفته اند در عالم تفويض و اختيار مطلق انسان حاكم است، و گروهي عذاب قبر را انكار كرده اند، و ديگران معاد جسماني را منكر شده اند، و عده اي ديگر بحث صوفي گري و گوشه نشيني و كناره گيري از دنيا را مطرح كرده اند و امامان اهل بيت عليهم السلام و شاگردان ايشان درصدد برآمدند كه با اين انحرافات و



[ صفحه 35]



كليه امواج گمراه كننده مبارزه كنند، به ويژه امام باقر و امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام كه در برابر آنها ايستادگي كردند و با دليل و شاهد و روش علمي كامل آنها را رد كردند.

و زماني كه نزد امام موسي عليه السلام عنوان مي شد كه گروهي گمان كرده اند كه خداوند بلند مرتبه، به آسمان دنيا فرود مي آيد، ايشان مي فرمود: همانا خداوند فرود نمي آيد و محتاج به اين كار نيست زيرا نظرگاه او در نزديك نيست و محتاج به چيزي نيست، بلكه تمام اشيا به او محتاج و نيازمند هستند و او صاحب رحمت و فضل است، خداوندي جز او نيست، امام كلام توصيف كنندگان كه گويند خداوند فرود مي آيد: خداوند بلند مرتبه و والاتر است از اين حرف، والايي بسيار او مشهود است. اين كلام را كه مي گويد كه نقصان يا زيادي را به حق تعالي نسبت مي دهد و اين كه هر حركت كننده اي محتاج به چيزي است كه او را حركت دهد و يا به واسطه ي او حركت نمايد. پس كسي كه به خداوند چنين گماني را برده حتماً هلاك شده است. پس توصيف خداوند از اين كه او را بر مرز و حدي نگه داريد بپرهيزيد، و اين كه او را محدود به كمي يا زيادي يا حركت دادن يا حركت يافتن، زائل شدن و طلب فرود آمدن يا برخاستن و يا نشستن كنيد دوري نمائيد زيرا خداوند بلند مرتبه از خصلت ها و خصوصيات نيكويي كه براي او وصف مي كنند و خيال پردازان انديشه مي كنند والاتر است [1] .

و كلام كساني را كه در تفسير قول خداوند، كه فرموده پروردگار مهربان بر عرش مستولي و چيره شد، گفته اند خدا بر عرش، شبيه چهارپايه، نشسته، امام آن را به روشني رد نموده و فرموده است.



[ صفحه 36]



معناي اين آيه: «خداي مهربان بر عرش مستولي شد. [2] آن است كه خدا بر آنچه دقيق و بلند مرتبه است، مستولي و چيره شده است، يعني عظمت او بر تمام وجود كاملاً تحقق يافته است. و مستولي شدن در اين جا مساوي است با توصيف حق تعالي به اين كه او صاحب رحمت و فضل و قدرت بزرگي است كه توأم با نزديكي و حضور اين است كه دور نيست و غايت و پنهان نمي باشد.

و فردي از معاصران حضرت در تفسير اين سخن خداوند متعال كه فرموده است: نزديك شد پس نزديك شد و او پيوسته در محلي قرار داشت و با بدن نزديك نشد» با حضرت به جر و بحث پرداختند و گفت اين مرد (يعني امام عليه السلام) مي گويد: مي بينم در آن جا بيرون آمدن از پرده ها و حجاب ها را و نزديك شدن به زمين را و مي بينم محمد صلي الله عليه و آله را كه با دل خود پروردگارش را مشاهده مي كند، و آن را به چشم خود نسبت مي دهد.

اين معاصر امام گفته اين امر چگونه شدني است؟ امام عليه السلام به او فرمود: نزديك شد پس نزديك شد، زيرا آن حضرت پيوسته در محلي بود و با بدن نزديك نشد. بعد آن مرد گفت: من او را (محمد) با آنچه خود را توصيف كرده و وصف مي كنم، آن جا كه فرموده نزديك شد سپس نزديك شد: و از مكان و محل خود نزديك نشد، الا اين كه از آن جا جدا شد و اگر اين طور نباشد، خود را چنين وصف نمي كرد. و امام در پاسخ او گويد: اين لعنتي در ميان قريش است. وقتي مردي از ايشان مي خواهد بگويد به تحقيق من شنيدم،مي گويد «همانا من نزديك شدم» و مرا در «نزديكي» فهم و درك است. [3] .



[ صفحه 37]



و در مورد ديگري پيوند واقعي بين خواست خداوند و خواست انسان را روشن ساخته و چگونگي به وجود آمدن حركت انسان و خوبي و بدي او را تشريح كرده و به آزادي انسان و قادر بودن او بر انجام عمل و يا ترك آن اشاره كرده است.

و اين كه خداوند منزه و پاك اراده و اختيار انسان را از او خارج نساخته به معناي قادر نبودن خداوند بر جلوگيري از انجام بدي و يا مجبور كردن بر انجام خوبي بندگان نيست بلكه اختيار آنها به خاطر آزمايش و امتحان ايشان است. و در اين رابطه امام فرموده است: خداوند انسان ها را آفريد پس دانست كه همه به سوي او در حركتند و به ايشان دستور داد و نيز آنان را منع كرد و هر چه را به آنها دستور داد نسبت به ترك آن نيز راهي قرار داد و انسان ها عملي را انجام يا ترك نمي كنند، مگر به اذن او، و خداوند فردي از آفريده هايش را بر انجام نافرماني خود مجبور نكرده بلكه ايشان را با بلاها امتحان كرده، چنانچه فرموده براي اين كه شما را آزمايش كنم تا كدام يك نيكوترين عمل را داريد.

و با اين بيان اعتقادي، امام پايه هاي اساسي حركت انسان را تشريح كرده و نشانه هاي فلسفه حركت در زندگي انسان را از لابلاي مفاهيم خداپرستي بيان نموده و پيوند بين خواست خداوند و قدرت و دانش او با خواست انسان و قدرت او را ثابت كرده و توانايي بر اختيار را با حس مسئوليت و اعتقاد به جزا و پاداش مربوط ساخته است. و تأكيد كرده است كه اين اختيار انساني فرصت روشن ساختن ماهيت انساني و حقيقت دروني او را از لحاظ حركت و سكون ايجاد مي كند و از آنچه ذات انسان دارا مي باشد اين گونه تعبير مي كند كه: وليكن اين اختيار آدمي براي آن است كه انسان ها آزمايش و امتحان بشوند.



[ صفحه 38]




پاورقي

[1] همان مدرك / ص 386.

[2] همان مدرك / ص 386.

[3] همان مدرك / ص 386.