بازگشت

علي بن يقطين بغدادي


در روايات ما وي را وزير هارون الرشيد خواندند اما آنچه از تاريخ خلفاي آل عباس استفاده مي شود علي بن يقطين به وزارت نرسيده و مخصوصاً در تشكيلات حكومت هارون الرشيد نامي از علي بن يقطين نيست. اما آنچه مسلم است اين مرد از درباريان مقرب و متشخص مهدي و هادي و هارون بود.



[ صفحه 56]



در سفر كرمانشاهان كه مهدي خليفه ي عباسي بدرود زندگي گفت ابن علي بن يقطين از ملتزمين ركاب خليفه بود.

و معهذا وي در رديف اصحاب امام كاظم قرار دارد.

موقعيت او در دربار خلفا كمك شاياني به طايفه ي اماميه مي داد.

علي بن يقطين در عين شوكت و جلال درباري نسبت به هم مذهب هاي خود از اماميه بي نهايت فروتن بود.

فقط يك بار پيش آمده بود كه ابراهيم شتربان در بغداد به ديدار او رفت و او وي را نپذيرفت.

اين جريان به گوش امام كاظم رسيد و از پسر يقطين رنجيد، و دستور داد علي بن يقطين را به حضورش راه ندهند.

علي از اين امتناع سخت پريشان شد و در صدد چاره جوئي برآمد چاره اي جز تأمين رضايت ابراهيم نبود.

شب هنگام به خانه ي ابراهيم رفت و دست به دامنش زد و از او رضايت خواست.

ابراهيم شتربان رضايت داد ولي علي به اين رضايت قناعت نكرد.

مردي به شخصيت و جلال علي بن يقطين فقط براي اينكه رضاي خاطر امام خويش را تحصيل كند سر بر زمين گذاشت و از ابراهيم شتربان تقاضا كرد پا بر چهره ي او بگذارد.

ابراهيم ابتدا امتناع كرد ولي علي بن يقطين قسمش داد.

ابراهيم پاي كفش پوشيده ي خود را بر گونه هاي درخشان علي بن يقطين گذاشت.

علي در همان حال گفت خدايا شاهد باش.

و بدين ترتيب زنگ كدورت را از ضمير مقدس امام زدود و ديگر ديده نشده كه به هم كيش هاي خود مناعت و مقام بفروشد.

اين علي بن يقطين درصدد بيست و چهار هجري به دنيا آمد و به سال



[ صفحه 57]



صد و هشتاد و دو بدرود زندگي گفت: