بازگشت

مرد چند چهره


در جامعه گاه به افرادي بر مي خوريم كه از نظر منش و شخصيت داراي شخصيت و چهره واحدي نيستند بلكه دو يا چند چهره اي هستند؛ در نتيجه، اعمال و رفتار متضادي از آنان سر مي زند كه چه بسا موجب شگفتي ديگران مي گردد. اين حالت معلول عوامل مختلفي است كه اساس و منشأ آنها كاستي ها و نارسايي هاي اعتقادي و تربيتي است.

نقاب ها و چهره هاي گوناگون به طور معمول مورد استفاده افرادي قرار مي گيرد كه داراي انگيزه ها و اهداف شيطاني هستند، ليكن جامعه و افرادي كه با آنان ارتباط دارند



[ صفحه 106]



پذيراي منويات و خواسته هاي ايشان نيستند، از اين رو، ناگزير از تغيير چهره بوده و براي پيشبرد و تحقق اهداف شوم خود مجبور به استفاده از حربه نيرنگ و نفاق مي شوند.

تاريخ نمونه هاي فراواني از اين افراد چند چهره را به خاطر دارد كه هارون الرشيد يكي از آنان است. وي كه از آغاز در دربار خلافت با عياشي و تجمل گرايي خو گرفته بود، به سوي لذت طلبي و اشرافيت تمايل داشت؛ از سوي ديگر، به لحاظ آن كه زمامدار كشور اسلامي بود براي تثبيت و تقويت موقعيت خود به عنوان خليفه ي اسلامي سعي مي كرد خود را يك فرد مسلمان و پايبند به مباني و ارزش هاي اسلامي وانمود كند. از اين رو، وجودش معجوني از خوبي و بدي و زيبايي و زشتي بود و ظلم و عدل، عطوفت و خشونت، گذشت و سختگيري در وجود وي به هم آميخته بود. از يك طرف خون هاي پاك افراد بي گناه به ويژه خاندان پيامبر (ص) را مي ريخت؛ از طرف ديگر هنگامي كه پاي وعظ علما و صاحبدلان مي نشست و به ياد رستاخيز مي افتاد مي گريست. هم اهل مسجد و نماز جمعه و خطابه بود و هم اهل بزم هاي عيش و نوش و مجالس شراب و قمار. در مجلسي به مقتضاي غريزه و سرشت آلوده اش و در ديگري به اقتضاي شغل و موقعيت اجتماعي اش شركت مي كرد.

البته اين دو چهره گي و تضاد رفتاري اختصاص به هارون نداشت، ديگر خلفاي اموي و عباسي نيز بدان مبتلا بودند ولي با شدت و ضعف و به اقتضاي روحيات آنان و شرايط سياسي - اجتماعي جامعه. جرجي زيدان مي نويسد:

«خلفا براي حفظ مقام و حكومت خود، به هر اسم و رسم از دين و شعائر ديني تجليل مي كردند، هر چند بدان معتقد نبودند و همه نوع فسق و فجور مرتكب مي شدند.».

سپس نمونه اي ذكر مي كند كه شخصي تاي نعليني نزد مهدي آورد و گفت: اين لنگه ي نعلين پيامبر (ص) است.مهدي با آن كه به دروغ بودن ادعاي آن مرد يقين داشت، نعلين را پذيرفت و پول زيادي به وي داد تا بدان وسيله خود را ميان مردم علاقمند به رسول خدا (ص) جلوه دهد. [1] .



[ صفحه 107]



هارون در ميان خلفا بيش از ديگران اصرار داشت كه روي اعمال و جنايات خود سرپوش ديني بگذارد و آنها را با يك سلسله توجيهات، مطابق موازين شرع قلمداد كند. پزشك مخصوص وي فردي مسيحي بود كه هارون به وي سخت علاقه مند بود و برايش مرتب - حتي در مراسم حج - دعا مي كرد و وقتي با اعتراض مردم مواجه شد، عمل خود را چنين توجيه كرد كه تندرستي من در دست اوست و صلاح مسلمانان در گرو سلامتي من؛ پس صلاح مسلمانان در گرو وجود و سلامتي اوست. [2] .

هارون براي كسب محبوبيت ديني علاوه بر انجام اعمالي فريبنده همچون پياده رفتن به حج [3] و نيز جذب عالمان و فقيهان وابسته مانند قاضي ابويوسف [4] به دربار، شاعران جيره خوار را - كه در آن روز مؤثرترين عامل تبليغي به شمار مي رفتند - استخدام مي كرد و با بذل و بخشش اموال زيادي، آنان را به ستايش و تمجيد خود وا مي داشت. مزدوران تبليغاتي نيز حق بندگي را ادا كرده و او را با اوصاف مبالغه آميزي مي ستودند و حتي شاعري او را بعد از پيامبر اسلام (ص) پيامبر ديگري خواند. [5] مزدور ديگري شعري سرود و او را بدين مضمون ستود:

«هر كس كينه هارون را به دل داشته باشد نمازهاي پنجگانه به حال وي سودي نخواهد داشت. مكارم و خوبي ها، راه و روش توست و خداوند به مقدار ظرفيتت آنها را به تو ارزاني داشته است.

خداوند مقام كسي را رفعت مي بخشد كه تو او را بلند مرتبه بداني و آن كه تو او را پست بداني، مقامش نزد خدا پست است.» [6] .


پاورقي

[1] تاريخ التمدن الاسلامي، ج 4، ص 208 - 210.

[2] عيون الانباء في طبقات الاطباء، جزء دوم، باب 8، ص 48.

[3] ر. ك: الفخري، ص 193.

[4] وي از سوي هارون به سمت «قاضي القضاة» منصوب شد و در سراسر عراق، خراسان، شام و مصر هيچ قاضيي جز با نظر وي گمارده نمي شد (ر. ك: حياة الامام موسي بن جعفر (ع)، ج 1، ص 92).

[5] تاريخ التمدن الاسلامي، ج 4، ص 207. تعبير شاعر چنين است: «فكانه بعد الرسول رسول».

[6] تاريخ بغداد، ج 13، ص 68.