بازگشت

رفتار با علويان


هارون، كينه و دشمني نسبت به خاندان پيامبر (ص) را از جدش منصور به ارث برده بود، چه آن كه مورخان بدين حقيقت تصريح كرده اند كه وي در همه چيز - جز بذل مال -



[ صفحه 108]



مانند منصور بود. [1] از اين رو، از همان روزهاي نخست حكومت خود، با سنگدلي و كينه توزي خاصي به مبارزه ي با آنان برخاست و سياستش اين بود كه فرزندان از علي (ع) روي زمين نماند، بدين جهت با صراحت مي گفت:

«تا كي وجود خاندان علي بن ابي طالب را تحمل كنم، سوگند به خدا، به طور قطع، آنان و پيروانشان را خواهم كشت.» [2] .

وي در اجراي اين سياست به محض رسيدن به قدرت فرماني مبني بر اخراج علويان از بغداد و تبعيد آنان به مدينه صادر كرد [3] و دست مزدوران خود را در اذيت و آزار آل علي (ع) باز گذاشت؛ به حدي كه علويان مجبور شدند به صورت ناشناس در روستاها و مناطق دور دست پراكنده شوند و خود را از ديد مأموران حكومتي پنهان سازند. با اين حال، جلادان هارون، جمعي از آنان را به پاي چوبه دار كشاندند و گروهي را به زندان افكندند. «حميد بن قحطبه» يكي از جلادان درباره ي جنايت خليفه در حق علويان داستان جانسوزي نقل مي كند كه خلاصه اش چنين است:

«زماني كه در طوس بودم هارون نيمه شبي مرا احضار كرد و به من دستور داد اين شمشير را بگير و آنچه اين خدمتكار مي گويد اجرا كن. او مرا به منزلي برد كه سه اتاق و يك چاه داشت. در درون هر اتاق بيست نفر پيرمرد، ميانسال و جوان كه داراي موهاي بلند و بافته و به غل و زنجير بسته شده و همگي از اولاد علي و فاطمه عليهماالسلام بودند، وجود داشتند.

خادم در اتاق ها را يكي پس از ديگري گشود و گفت فرمان اين است كه همه ي اينان را گردن بزني و به درون چاه بيندازي. من مأموريت را انجام دادم و همه ي آنان را كشتم و خادم پيكرشان را به درون چاه افكند.» [4] .


پاورقي

[1] الفخري، ص 193.

[2] الحياة السياسية للامام الرضا (ع)، ص 92.

[3] ر. ك: كامل، ابن اثير، ج 6، ص 114.

[4] بحارالانوار، ج 48، ص 177 و عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 109.