بازگشت

قيام


حسين بن علي در سال 169 هجري قمري پرچم قيام عليه هادي عباسي را برافراشت و بر ضد وي اعلام جهاد كرد. انقلابيون - از علويان و غير علويان - به گردش اجتماع كردند و در حالي كه شعار «احد، احد» مي دادند وارد مسجد پيامبر (ص) شدند و مؤذن را وادار كردند كه در اذان خويش جمله: «حي علي خير العمل» را بيفزايد [1] حاكم - كه براي



[ صفحه 114]



اقامه نماز به مسجد آمده بود - با شنيدن اين دستور احساس خطر كرد، از مسجد گريخت و در محل امني پنهان شد.

حسين نماز را با مردم خواند و پس از نماز خطبه اي ايراد كرد. او ضمن معرفي خود مردم را به احياي كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) و رضاي آل محمد (ص) دعوت كرد.

به استثناي عده معدودي، همه ي حاضران با او بيعت كردند. حسين با ياران خود كه حدود سيصد نفر مي شدند پس از تسلط بر مدينه در ماه ذيقعده رهسپار مكه شد تا با استفاده از اجتماع مسلمانان در ايام حج، دامنه نهضت را گسترش دهد.

خبر قيام علويان به رهبري حسين بن علي و حركت آنان به سوي مكه به اطلاع خليفه رسيد. او سپاه انبوهي را به جنگ آنان فرستاد. دو سپاه در سرزمين «فخ» [2] با يكديگر برخورد كردند و جنگ سختي درگرفت. در جريان اين نبرد نابرابر، حسين و عده زيادي از ياران او به شهادت رسيدند و بقيه اسير و يا پراكنده شدند.

فرماندار مدينه - كه بعد از قيام حسين فرار كرده پنهان شده بود - با شنيدن خبر شهادت حسين دستور داد خانه ي او و بستگانش را به آتش كشيدند و اموال و نخلستان هاي آنان را مصادره كردند. [3] .

از سوي ديگر، نيروهاي دشمن سرهاي شهدا را جدا كرده براي هادي به بغداد فرستادند و از دفن پيكرهاي پاكشان خودداري كردند. اسيران را نيز در حالي كه به غل و زنجير بسته بودند پس از بردن به نزد خليفه به فرمان او به شهادت رساندند. [4] .

اين فاجعه ي بسيار تلخ و دردناك، دل شيعيان، به ويژه خاندان پيامبر (ص) را آزرد و حادثه ي دلخراش كربلا را در خاطره ها تجديد كرد.

امام جواد (ع) درباره عمق فاجعه و عظمت اين رويداد فرمود:

«لم يكن لنا بعد الطف مصرع اعظم من فخ» [5] .

پس از حادثه ي كربلا هيچ حادثه اي براي ما بزرگتر از فاجعه ي فخ نبود.



[ صفحه 115]




پاورقي

[1] اهل سنت در اذان دوم صبح به جاي «حي علي خير العمل» جمله: الصلاة خير من النوم مي گويند.

[2] فخ، نام چاهي است در حدود يك فرسخي غرب مكه (بحارالانوار، ج 48، ص 161).

[3] ر. ك: مقاتل الطالبيين، ص 294 - 303.

[4] حياة الامام موسي بن جعفر (ع)، ج 1، ص 470 - 471.

[5] بحارالانوار، ج 48، ص 165.