1- امام كاظم (ع) در جريان سفري كه به صورت ناشناس به شام داشت با راهبي مسيحي در صومعه اش ديدار كرد و پس از آن كه راهب فهميد امام (ع) از دانشمندان اسلامي است از وي سؤالاتي كرد. از جمله:

«درباره (درخت) طوبي اي كه ريشه اش (بنابر اعتقاد ما) در خانه ي عيسي و بنابر اعتقاد شما در خانه ي محمد (ص) است ولي شاخه هايش در همه ي خانه هاست توضيح دهيد (كه چگونه چنين چيزي ممكن است؟)

- همچون خورشيد كه در آسمان است ولي نورش همه جا را تحت پوشش دارد.

- چرا غذاي بهشتيان هر چقدر هم از آن بخورند از آن كاسته نمي شود؟

- (نظير آن) نور چراغ در دنياست كه همگان از آن استفاده مي كنند بدون آن كه از آن كاسته شود....

- كليدهاي بهشت از طلاست يا از نقره؟

- كليد بهشت سخن بنده است كه مي گويد: «لا اله الا الله»

دانشمند مسيحي تمام پاسخ هاي علمي امام (ع) را تصديق كرد و خود و گروهي كه همراه او بودند به دست آن حضرت اسلام آوردند. [1] .

2- يعقوب بن جعفر مي گويد:

«نزد امام كاظم (ع) بودم كه مردي راهب همراه زن راهبه اي از اهالي نجران يمن به منزل آن



[ صفحه 159]



حضرت آمدند و تقاضاي ملاقات كردند.

امام به فضل بن سوار فرمود: وعده ديدار ما با ايشان فردا نزد چاه «ام خير»

روز بعد هر دو گروه همراه جمعي از مردم در جايگاه تعيين شده اجتماع كردند. زن راهبه آغاز به سخن كرد و مسائل زيادي از امام (ع) پرسيد. حضرت از همه ي آنها پاسخ گفت. سپس امام (ع) از او سؤالاتي كرد ولي وي از پاسخ دادن درماند و اسلام آورد.

در مرحله ي بعد مرد راهب سؤالات خود را مطرح كرد. امام (ع) پاسخ همه ي سؤالات او را نيز داد. راهب گفت: من در بعد آگاهي و احاطه بر مباني ديني ام مردي قوي هستم؛ به حدي كه هيچ يك از مسيحيان روي زمين از نظر علمي به منزلت من نمي رسد.»

سپس جريان ديدار خود را با مردي عابد و صاحب كرامات در سرزمين هند بازگفت و افزود او شما را به من معرفي كرد و گفت هر سؤالي داري از او بپرس.

از جمله ي سؤالات دانشمند مسيحي از امام كاظم (ع) اين بود كه:

- به من خبر بده از هشت حرفي كه از آسمان فرود آمد، اما چهار حرف آن به زمين رسيد و چهار حرف ديگر در هوا ماند. چهار حرفي كه در هوا ماند بر چه كسي فرود آمد و چه كسي آنها را تفسير خواهد كرد؟

- آن فرد قائم ما (اهل بيت) است؛ خداوند آن حرفها را بر وي نازل مي كند و او مفسر آنهاست. خداوند چيزهايي بر او نازل مي كند كه بر هيچ كس از صديقان، پيامبران و هدايت يافتگان نازل نكرده است.

- از دو حرف از اين چهار حرفي كه در زمين فرود آمده است مرا با خبر ساز.

- تو را از هر چهار حرف فرود آمده در زمين آگاه مي سازم.

نخستين آنها جمله: «لا اله الا الله وحده لا شريك له باقياً» است.

دومي جمله: «محمد رسول الله مخلصاً» و سومي ما خاندان هستيم؛ و چهارمي اين حرف است كه شيعيان ما از ما هستند و ما از رسول خدا (ص) و رسول خدا (ص) از (سوي) خداست.

راهب با شنيدن اين سخنان از پيشواي هفتم (ع) به يكتايي پروردگار و رسالت پيامبر (ص) شهادت داد و گفت: گواهي مي دهم كه آنچه از سوي خدا آمده حق است و شما خاندان، برگزيده الهي هستيد و شيعيان شما پاك سرشت و عاقبت به خيرند. امام (ع) پس از اسلام آوردن دانشمند مسيحي هدايايي به وي داد. [2] .



[ صفحه 160]