بازگشت

با زمامداران


امام كاظم (ع) با زمامداران معاصر خود نيز مناظراتي داشته است. محتواي اين مناظرات مختلف است. محتواي بعضي از اين مناظرات مسائل سياسي و مباحث مربوط به امامت و رهبري جامعه ي اسلامي است ولي محتواي بعضي ديگر، مباحث اعتقادي و علمي است. ما در درس هاي آينده در بخش فعاليت هاي سياسي آن حضرت به پاره اي از مناظرات آن بزرگوار كه صبغه ي سياسي دارد اشاره خواهيم كرد. در اين درس يك نمونه از مناظرات علمي و فقهي آن حضرت با هارون الرشيد را ذكر مي كنيم.

هارون، سالي حج گزارد. به هنگام طواف، نماز و استلام حجرالاسود با مرد عربي كه پيشاپيش او مناسك را انجام مي داد، برخورد كرد و از بي اعتنايي او نسبت به خليفه به هنگام انجام مناسك و نيز سر بالا جواب دادن وي به سؤالات خود سخت به خشم آمد؛ با اين حال متوجه شد كه او فردي عادي و معمولي نيست؛ از اين رو، او را تهديد كرد و گفت سؤالي از تو مي كنم اگر پاسخ درست ندادي مورد آزار قرار خواهي گرفت. سپس پرسيد: فرض چيست؟ فرمود:

«فرض يكي و پنج، و هفده و 34 و 94 و 153 در هفده، و از دوازده عدد يكي و از چهل عدد يكي و از دويست عدد پنج عدد، و از همه ي عمر يكي و يكي به يكي است.»

هارون كه از اين اعداد چيزي نفهميد خنده تمسخرآميزي كرد و گفت: من از تو درباره فرض مي پرسم، تو شماره و حساب تحويل من مي دهد!؟ فرمود:

«مگر نمي داني دين همه اش حساب است و اگر دين حساب و كتاب نداشت، خداوند از بندگانش حساب نمي كشيد.»

سپس اين آيه را تلاوت كرد: «و ان كان مثقال حبة من خردل آتينابها و كفي بنا حاسبين.» [1] .

هارون گفت: آنچه را گفتي توضيح بده و گرنه بين صفا و مروه تو را خواهم كشت.

مرد عرب فرمود:



[ صفحه 161]



«اين كه گفتم واجب يكي است، آن دين اسلام است كه همه اش يكي است. و پنج نماز دارد كه هفده ركعت است، و 34 سجده و 94 تكبير و 153 تسبيح دارد. اما اين كه گفتم: از دوازده يكي، منظور روزه ماه رمضان است كه از دوازده ماه روزه، يك ماه واجب است. و منظور از چهل عدد يكي، اين است كه بر مالك چهل دينار، يك دنيار و بر مالك دويست دينار پنج دينار (زكات) واجب است. و منظور از همه ي عمر يكي، حج است كه در تمام عمر يك بار واجب مي شود و منظور از يكي به يكي قصاص است كه اگر كسي خون كسي را بريزد واجب است خون او ريخته شود. خداوند مي فرمايد: «ان النفس بالنفس.» [2] .

هارون از جواب مرد عرب شگفت زده شد و لب به تحسين او گشود و گفت: خدايت خير دهد؛ سپس دستور داد بدره اي زر به او دادند.

پس از آن مرد عرب سؤالي از هارون كرد، ولي وي از پاسخ درماند. مرد عرب، خود پاسخ سؤال خويش را داد و از نزد هارون بيرون رفت. بعضي از حاضران او را تعقيب كردند و از نامش پرسيدند، معلوم شد او موسي بن جعفر (ع) است. چون به هارون خبر دادند، گفت: سوگند به خدا مطمئن شدم كه اين برگ بايد از اين درخت (شجره نبوت) باشد. [3] .


پاورقي

[1] انبيا (21)، آيه ي 47. يعني: و اگر به مقدار سنگيني يك خردل (كار نيك و بدي) باشد، ما آن را حاضر مي كنيم و كافي است كه ما حساب كننده باشيم.

[2] مائده (5)، آيه ي 45.

[3] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 312 - 313.