بازگشت

شوراي ابواء


هاشميان در محل ابواء [1] ، انجمني كردند و در آن جا مسائل نهضت و شخص لايق به خلافت از بين خود را مورد بررسي قرار دادند، در آن محفل، ابراهيم امام، سفاح، منصور، صالح بن علي، عبدالله بن حسن، دو پسرش، محمد ابراهيم و محمد بن عبدالله بن عمرو، و ديگران حضور داشتند، در آن ميان، صالح بن علي از جا بلند شد و مطالبي به شرح زير بيان كرد:

«شما مردمي هستيد كه چشم تمام مردم، به شما دوخته است و شما را خداوند



[ صفحه 372]



در اين جا گرد آورده است. همه با هم، با يك تن بيعت كنيد و خود به اطراف دنيا گسيل شويد و از خداوند بخواهيد، شايد شما را پيروز گرداند و ياري نمايد...».

ابوجعفر منصور، رو به جمعيت كرد و گفت: «چرا خودتان را گول مي زنيد، به خدا سوگند شما به خوبي مي دانيد كه مردم به هيچ كسي مايلتر و پذيراتر از اين جوان - با دست اشاره به محمد بن عبدالله بن حسن مي كرد - نيستند...».

آنگاه همه در حالي كه سخن او را مورد تأييد قرار دادند، مي گفتند:

«راست گفتي، ما هم اين را مي دانيم»

از جا بلند شدند و با محمد بن عبدالله بيعت كردند و ابراهيم امام، منصور، سفاح، و ديگر حاضران محفل نيز با وي بيعت كردند [2] .

اما عباسيان به اين بيعت وفا نكردند و بر پيمان خود خيانت ورزيدند. و پيمان شكني كردند، و شروع كردند در پنهان، براي خود كار كردن و به مبلغان نيز اين مطلب را رساندند و به آنها سفارش كردند كه اين راز را - به خاطر ترس از حمله ي علويان بر ايشان و نپذيرفتن مردم آنها را به دليل نداشتن پايگاه مردمي، و نداشتن تاريخ درخشان - پوشيده نگه دارند. از اين رو به مبلغان تأكيد كردند كه ضمن مخفي داشتن اين راز، به رضا از آل محمد (ص) مردم را دعوت كنند!

به هر حال عباسيان دعوت به علويان را، وسيله اي براي كسب اطمينان امت به سود خود و جلب دوستي و توجه اهل بيت عليهم السلام قرار دادند.


پاورقي

[1] محلي در نزديكي مدينه بر سر راه مكه، كه در همان جا مادر بزرگوار پيامبر (ص) حضرت آمنه مدفون است. م.

[2] مقاتل الطالبيين: ص 256.