بازگشت

علاقه به زخارف دنيوي


دنيا دريايي ژرف است كه بسياري را در خود غرق كرده است. پيامبران الهي و ائمه عليهم السلام هماره مردم را از اين خطر بزرگ آگاه كرده اند و آن را ريشه همه گناهان دانسته اند و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمود: دنيا باعث هلاكت شما و گذشتگان از شما بوده و هست. [1] .

بنيانگذاران واقفيه سه نفر به نامهاي؛ علي بن ابي حمزه بطائني، زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي از وكلاء امام كاظم عليه السلام بودند و اموال فراواني كه مربوط به آن حضرت بود را در اختيار داشتند. آنان به جهت تصاحب اين اموال ادعا كردند كه موسي بن جعفر عليه السلام زنده و غايب است. چرا كه در صورت اقرار به امامت حضرت رضا عليه السلام ناچار بودند آن اموال را تحويل ايشان دهند. از اين روي نه تنها اموال را غصب كردند بلكه از اين امكانات جهت فريب دادن شيعيان ديگر مانند؛ حمزة بن بزيع، ابن مكاري، كرام خثعمي و ديگران استفاده كردند. [2] .

يونس بن عبدالرحمان بر اين حقيقت تصريح مي كند و مي گويد: در زمان رحلت امام كاظم عليه السلام وكلاي حضرت اموال فراواني را كه مربوط به امام بود، در اختيار داشتند و اين، سبب توقف آنان گرديد. (زياد قندي هفتاد هزار دينار و علي بن حمزه سي هزار دينار)

من با آنان مخالفت كردم و طبق وصيت امام كاظم عليه السلام مردم را به طرف حضرت رضا عليه السلام دعوت كردم، روزي آن دو نزد من آمدند و گفتند: چرا چنين سخن مي گويي؟! اگر مال و ثروت مي خواهي بي نيازت مي كنيم. ده هزار دينار به تو مي دهيم و ساكت باش. به آن دو گفتم: ما از ائمه عليهم السلام روايت داريم كه هرگاه بدعتهايي آشكار شود، عالمان بايد علم خود را اظهار كنند وگرنه نور ايمان از آنان سلب مي شود و من در هر حال تلاش در راه خدا را رها نخواهم كرد. آن دو نفر كينه ي مرا در دل گرفتند و به من ناسزا گفتند. [3] .

سومين نفر؛ عثمان بن عيسي رواسي وكيل امام كاظم عليه السلام در مصر بود و اموال بسياري (وجوهات شيعيان براي امام عليه السلام) را در اختيار داشت.

امام رضا عليه السلام سفيري نزد او فرستاد و دستور تحويل وجوهات را صادر فرمود؛ عثمان بن عيسي در جواب نوشت: پدر شما زنده است. حضرت در پاسخ مرقوم فرمود: پدر من از دنيا رخت بربسته و ما ارث او را تقسيم كرديم و اين خبر حتمي است. عثمان بن عيسي بار ديگر در پاسخ نوشت: اگر پدر شما زنده باشد، شما را حقّي در اين اموال نيست و اگر از دنيا رحلت كرده است به من دستور نداد اموال را به شما تحويل دهم. [4] .

درباره ي يكي ديگر از واقفيان؛ منصور بن يونس برزج نيز همين علت ذكر شده است. او با اينكه به دستور امام كاظم عليه السلام خدمت علي بن موسي عليه السلام رسيد و جانشيني ايشان را تبريك گفت، ولي بعد از شهادت امام هفتم اين حقيقت را انكار كرد و تنها دليلش اين بود كه اموالي را كه مربوط به مقام امامت بود، تصاحب كند. [5] .


پاورقي

[1] الخصال، شيخ صدوق، ج1، ص33.

[2] الغيبة، شيخ طوسي، ص42.

[3] علل الشرايع، شيخ صدوق، ص235.

[4] همان، ص236.

[5] رجال الكشي، ج2، ص768.