بازگشت

مادر جعفر برمكي گدايي مي كند


محمد بن غسان گويد: روز عيد قربان به خانه ي مادرم آمدم. عجوزه اي را ديدم كه با لباس هاي مندرس نشسته. پرسيدم اين پيرزن كيست؟ گفت: عتابه مادر جعفر بن يحيي است. سلام كردم و احوالپرسي نمودم. گفت: چندين سال بود كه من چهارصد كنيز و غلام داشتم. با وجود اين از پسرم جعفر گلايه مند بودم كه اين تعداد كم است و حال به خانه ي مادر تو آمده ام تا او دو پوست قرباني به من بدهد؛ يكي را زيرانداز، ديگري را روانداز خود كنم. از او پرسيدم: از مصائبي كه ديدي كدام مشكل تر است؟ گفت: شماتت. بعد گفت: مشكل تر از همه مرگ است. گفتم: مگر مرگ را ديده اي؟ گفت: خيال نكن كه مرگ همان جان كندن است، بلكه درخواست از مردم از مرگ بدتر است. [1] .



كل المصائب قد تمر علي الفتي

فتهون غير شماته الحساد



ان المصائب تنقضي اسبابها

و شماتة الأعداء بالمرصاد



لا تحسبن الموت موت البلاء

لكنما الموت سئول الرجال



كلاهما فوت ولكن ذا

اشد من ذالك لذل السؤال



براي جوان مصائب زياد رخ مي دهد لكن جز شماتت حسدكش ها همه ي آنها آسان شود.

علل و اسباب مصايب مي گذرد ولي شماتت دشمن منتظر فرصت مي شود.

خيال مكن مرگ، مرگ معروف است. مرگ دست گدايي به مردم باز كردن است.

هر دو زشت است، ولي درخواست، از مرگ بدتر است، زيرا ذلت در پي آن است. [2] .


پاورقي

[1] امام صادق (ع) مي فرمايد: من ظلم سلط الله عليه من يظلمه او علي عقبه او عقب عقبه. قال: قلت هو يظلم فيسلط الله علي عقبه؟ فقال: ان الله عزوجل يقول «وليخش الذي لو تركوا من خلفهم ذرية ضعافاً حافوا عليهم» (نساء/ 9). هركس ستم كند خداوند متعال بر او مسلط كند كسي را كه بر او يا بر اولاد او و يا بر بازماندگان اولاد او ستم كند. راوي گويد: گفتم او ظلم مي كند و خداوند بر اولاد او مسلط مي كند؟ امام به آيه ي «وليخش» استشهاد فرمود.

و اين اشكال كه براي راوي پيش آمده براي بسياري پيش آمده است. پاسخ تفصيلي آن را در ستاره هاي فضيلت تأليف اينجانب، ج 1، پاورقي ص 274 مطالعه نماييد.

[2] منتخب التواريخ، ص 522.